بریدههایی از کتاب گرترود
۳٫۸
(۱۹)
آدمهای پست و شیاد، انسانهای بااحساس و بیگناه را به سوی خود میکشند و هرگز رهایشان نمیکنند.
عشق، رازی است نهان در حیات انسانها که گاه ارزندهترین انسانها را به قربانی میگیرد و نابودشان میسازد.
پویا پانا
زمانی که مشاهده میکنی انسانی رنج میبرد و رفتاری ناسالم از خود ارائه میدهد او را ببخش و از او بگذر.
پویا پانا
چرا باید انسان مکرر صبح بیدار شود، بخورد، بیاشامد و دوباره به رختخواب بازگردد؟ خیال میکنم فقط کودکان، انسانهای اولیه و نوجوانان بسیار سالم از این تکرار مکررات رنج نمیبرند. البته اگر انسان خیلی روی این مسائل مکث نکند، مطمئنآ از بیدارشدنها و خوردنها و آشامیدنها نه تنها شاد میشود و احساس رضایت میکند، حتی به دنبال تغییر در آن هم نیست؛ اما اگر انسان درخواستش از زندگی در این مرحله متوقف نشود و با اشتیاق و امید به دنبال لحظات واقعی باشد تا در شعاع آن بتواند افکار ناگوار را بزداید و به مسرت واقعی دست یابد، در این حال است که میشود این لحظهها را خلاق نامید.
رضا عابدیان
پیری زمانی آغاز میشود که آدم به خاطر دیگران زندگی کند.
پویا پانا
ممکن است احساس تنهایی و خلاء یک بیماری باشد ولی چه میشود کرد. در خواب راه رفتن هم یک بیماری است، اما کسی که از آن رنج میکشد لبه پشتبام را میگیرد و میرود، فقط وقتی صدایش کنند و او را به خود آورند، از خواب میپرد و به پایین سقوط میکند و از بین میرود.»
رضا عابدیان
اغلب زیر بوتههای یاس بنفش مینشستم و فکر میکردم که چقدر در این کورهراه زندگی یکه و تنها هستم. در واقع مقصدی برای خود نمیشناختم و در هیچ جا ریشه در خاک نداشتم.
پویا پانا
قدرت واقعی خلاقیت میتواند آدمی را از مواهب و لذات دنیا رها و به انزوا کشاند.
yazdaan
اگر معنی عشق ظلم و جور و حقارت بود، شخصآ زندگی بدون عشق را ترجیح میدادم. به سردی در جوابش گفتم: «من در این مورد بحثی ندارم ولی این گونه عشق را نمیتوانم بفهمم و برای آن درکی ندارم.
پویا پانا
من دیگر باید به چیزهایی که هنوز میتواند مرا سرحال نگه دارد بچسبم. چیزهای زیادی برایم باقی نمانده، میفهمی؟
پویا پانا
جوانی دوران فریب است. فریب همه چیز، رسانههای گروهی، مطبوعات، کتابها. جوانی جالبترین دوران زندگی انسان را تشکیل میدهد. با این وجود پیرها همیشه به نظر راضیترند. جوانی مشکلترین و پررنجترین مرحله زندگی است. خودکشی به ندرت در بین افراد مسن اتفاق میافتد.
پویا پانا
هر چه گذشته از من فاصله میگرفت، شکل جدیدی از عشق و اندوه در من فزونی میگرفت.
پویا پانا
. زمانی که آهنگی مرا در خود غرق میکرد و مالک کل تن و جانم میشد، ابتدا زمزمهاش را میشنیدم و سپس در آن مستحیل میشدم. در طول زمانی که در وجودم جای میگرفت دیگر برچسبی از خیر و شر در ذهن نداشتم. تفکر موسیقی تنشهای عواطفم را تشکیل میداد
aram0_0
من هم یکی از هزاران جوانی بودم که با ایمان و اطمینان قدم در راه هنر گذاشت و در این راه الهامبخش، ناکام گشت.
aram0_0
چشمان سیاهش را به چشمم دوخت و گفت: «تو از هر نظر نمونه کامل یک هنرمند هستی. هنرمند هم به خلاف آنچه مردم انتظار دارند، آدم خیلی سرحال و شادی نیست که هر لحظه از روی هیجان و التهاب هنر بیافریند، بلکه موجود بدبختی است که هر لحظه به لحاظ غنای روح خود در خفقان است و ناچار مقداری از آن را باید به دیگران انتقال دهد. اینکه هنرمندان مردمان سرحالی هستند دروغ محض است و سخنی خیلی دور از ذوق و قریحه. موزارت سرحال مثلا روان خود را با شامپانی درمییافت و در نتیجه به نان شب محتاج بود! حالا اینکه چرا بتهوون به جای ساختن آن همه آهنگهای اعجابانگیز زیبا در جوانی دست به خودکشی نزد کسی نمیداند. هنرمند حقیقی باید بدبخت باشد و غیرواقعبین! باید هر بار کیسه و توبرهاش را باز میکند به نظرش بیاید که فقط مروارید در آن مییابد و گنجی در آن نهفته دارد.»
رضا عابدیان
اغلب مردم معتقد به هر دو هستند. یعنی هم خیر و هم شر، با در نظر گرفتن وضع هوا، سلامتی و اوضاع جیبشان. آن دیگران هم که معتقداتی دارند با آن معتقدات زندگی نمیکنند. مثلا خود من اعتقاد به افکار بودا دارم که زندگی ارزشی ندارد. اما دقیقآ برای چیزهایی که برایم ارزش دارند و خلاصه با احساساتم سر و کار دارند زندگی میکنم. درست مثل اینکه مهمترین کار ما اینست که پاسخگوی حواس پنجگانه خود باشیم. حالا اگر در این برخورد با زندگی هم ارضاء میشدیم ایرادی نداشت».
رضا عابدیان
مرد بسیار پراحساس و پرتوان و در جدال مدام با خود است. وجودش سرشار از زندگی است ولی خالی از انگیزه برای ادامه زندگی. لحظاتی میخواهد تمام جهان را یکسره ببلعد و به کام خود کشد. و لحظاتی بعد همه چیز برایش به حد اشباع میرسد.
پویا پانا
این طور که پیش میرود به نظر میآید مردم بیشتر چیزی را دوست دارند که کمتر به آن دسترسی دارند. قبول نداری؟
پویا پانا
جوانی پردردسرترین دوران زندگی است
پویا پانا
باید تا آنجا که میتوانم به زندگی خود ادامه دهم. ولی از این پس آیا ممکن است؟
پویا پانا
اصولا زندگی و زنده بودن مشکل است؛ به تلخی
پویا پانا
همیشه تناقضی را که در پس واقعیتها قرار دارد احساس میکردم.
پویا پانا
به نظر میآید که زندگی انسان به شب دراز و کسالتباری شباهت دارد که فقط گهگاهی بارقههایی از نور با نوید انوار خود میتوانند توجیهی برای سالهای تاریک باشند. بیتردید این غم و تاریکی ناگوار در زندگی روزانه ما جای خود را دارد. چرا باید انسان مکرر صبح بیدار شود، بخورد، بیاشامد و دوباره به رختخواب بازگردد؟ خیال میکنم فقط کودکان، انسانهای اولیه و نوجوانان بسیار سالم از این تکرار مکررات رنج نمیبرند. البته اگر انسان خیلی روی این مسائل مکث نکند، مطمئنآ از بیدارشدنها و خوردنها و آشامیدنها نه تنها شاد میشود و احساس رضایت میکند، حتی به دنبال تغییر در آن هم نیست؛ اما اگر انسان درخواستش از زندگی در این مرحله متوقف نشود و با اشتیاق و امید به دنبال لحظات واقعی باشد تا در شعاع آن بتواند افکار ناگوار را بزداید و به مسرت واقعی دست یابد، در این حال است که میشود این لحظهها را خلاق نامید.
پویا پانا
میتوانم زنده بمانم و نه بمیرم. همه چیز به نظرم احمقانه و عبث است.
پویا پانا
«دوست عزیزم، به راستی نامهتان ناراحتم کرد. درد و رنج شما را درک کردم؛ اما رفتار گستاخانهتان را نمیبخشم. شما خود میدانید که تا چه حد برایتان علاقه و احترام قائلم، اما از وضعیت خود کاملا راضی و خشنودم و هنوز تصمیمی نسبت به تغییر آن نگرفتهام. البته اگر احساس کنم خطر از دست دادن شما وجود دارد از هیچ کاری برای پیشگیری از آن مضایقه ندارم، اما پاسخی برای آن نامه پرشور و بیپروا ندارم. صبور باشید دوست من؛ بگذارید مسائل میانمان همان گونه بماند که بود. وقتی همدیگر را دیدیم راجع به همه مطالب صحبت خواهیم کرد. در دیدار حضوری کارها آسانتر خواهد شد. دوستدار شما گرترود»
valencia
تمام قدرت و خلاقیت انسانها زاییده ضعف و محرومیت و اشتیاقشان است
Dav00d Darigh
انسان قادر است بسته به نوع برخورد با مسائل، آنچه که پیش میآید را پذیرا بشود.
Dav00d Darigh
عشق، رازی است نهان در حیات انسانها که گاه ارزندهترین انسانها را به قربانی میگیرد و نابودشان میسازد.
Mahsa Bi
ممکن است احساس تنهایی و خلاء یک بیماری باشد ولی چه میشود کرد. در خواب راه رفتن هم یک بیماری است، اما کسی که از آن رنج میکشد لبه پشتبام را میگیرد و میرود، فقط وقتی صدایش کنند و او را به خود آورند، از خواب میپرد و به پایین سقوط میکند و از بین میرود.
ا.م
حتی اگر سرنوشت برونیام به روال مقدر همه انسانها از پیش تعیین و به من تکلیف شده باشد، اما حیات درونیام ساخته و پرداخته وجود خودم بوده و خود را شخصآ مسئول و پاسخگوی همه شادیها و تلخیهای آن میدانم
ا.م
در هر حال این باز مادرم بود نه هیچ زن دیگر که مرا در بستر بیماری میدید و مراقبتم را به عهده میگرفت. در تخیلم به دوران کودکی بازمیگشتم. همه چیز را به فراموشی میسپردم و سعی میکردم روابط دیرپای گذشته را با این زن مهربان دوباره زنده کنم.
yazdaan
حجم
۱۷۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
حجم
۱۷۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۱
تعداد صفحهها
۱۹۵ صفحه
قیمت:
۴۳,۰۰۰
تومان