بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب زوربای یونانی | طاقچه
تصویر جلد کتاب زوربای یونانی

بریده‌هایی از کتاب زوربای یونانی

۳٫۸
(۱۵۵)
«زندگی سراسر دردسر است، ولی مرگ چنین نیست. اصلاً می‌دانی، زندگی کردن یعنی چه؟ یعنی اینکه کمرت را محکم ببندی و به دنبال دردسر بدوی.»
Hamed.a
هیچ توجه کرده‌اید که ریزش بارانی ملایم تا چه حد غم و اندوه انسان را شدیدتر و جانکاه‌تر می‌سازد؟ کلیه خاطرات تلخ مکنون در اعماق ذهن در برابر انسان مجسم می‌شود: دوری و هجران دوستان؛ لبخند محو شده زنان؛ امیدهای شیرینی که چون بید بال خود را از دست داده‌اند
سقف پاره کن!
نه هفت طبقه آسمان و نه هفت طبقه زمین برای جا دادن خداوند کافی نیست، ولی قلب انسان به‌تنهایی می‌تواند او را در خود جای دهد. پس، آلکسیس، خیلی مواظب باش تا هیچ‌گاه دل کسی را نشکنی
MoonRiver
هنگامی که پیر شدی و دندان‌هایت ریخت گفتن اینکه بچه‌ها چه کار می‌کنید؟ آدم که نباید گاز بگیرد آسان است. ولی وقتی سی و دو دندان سالم در دهان باشد... مخصوصا در جوانی، انسان به حیوانی بدل می‌شود! بله، ارباب، وحشی، جانوری آدمخوار.
سقف پاره کن!
«نه هفت طبقه آسمان و نه هفت طبقه زمین برای جا دادن خداوند کافی نیست، ولی قلب انسان به تنهایی می‌تواند او را در خود جای دهد. پس... خیلی مواظب باش هیچ‌گاه دل کسی را نشکنی!»
سپهر چالاکی
وقتی از همه‌سو بد آید و همه‌چیز سر ناسازگاری داشته باشد چه شادی و مسرتی از این بالاتر که انسان روح خود را بیازماید و طاقت و شهامتش را در بوته آزمایش بسنجد.
کاربر ۳۳۳۳۴۸۰
الان هم شراب می‌خورم و هم سیگار می‌کشم، ولی اسیر و بنده آن نیستم. هر لحظه که دلم بخواهد آنها را کنار می‌گذارم. دیگر اسیر این شهوات نیستم. در مورد وطنم هم همین وضع را دارم. آن‌قدر بدان فکر کردم که سراپا انباشته شدم و حالت استفراغ به من دست داد. از آن پس دیگر اسیر و بنده آن هم نیستم و دیگر ناراحتم نمی‌کند.
سقف پاره کن!
شکرگذاری نسبت به خداوندی که همه چیز دارد ولی ما از گرسنی با مرگ دست به گریبانیم، دیوانگی صرف است.
MGharaje
پیله باز شد، پروانه به‌آهستگی از آن بیرون آمد. ولی هیچ‌گاه وحشت خود را از این‌که بال‌هایش چین خورده و چروکیده شده است فراموش نمی‌کنم. پروانه بینوا با بدن لرزان خود می‌کوشید تا مگر بال‌های خود را صاف کند. بار دیگر، روی آن خم شدم و کوشیدم تا مگر، با نفس گرم خود، منظور حشره را برآورم، ولی سعی‌ام بیهوده بود ــ اصولاً هم کارم از ابتدا غلط بوده است. حشره می‌بایست سر فرصت و در موقع معین از محفظه خود خارج شود. در چنین صورتی صاف شدن بال‌هایش هم در برابر حرارت مطبوع و لطیف آفتاب به‌تدریج انجام می‌گرفت؛ ولی حالا دیگر خیلی دیر شده بود. نفس گرم من موجب شده بود که حشره زودتر از موقع ازپیله خارج شود ولی با بال‌های تا خورده و چروکیده. ثانیه‌ای چند نومیدانه، کوشید تا خود را به وضع طبیعی درآورد ولی همان‌جا، بر کف دستم، جان داد. همواره فکر می‌کنم آن جسد کوچک سنگین‌ترین باری است که بر وجدان من سنگینی می‌کند.
azar
راهب نفس نفس می‌زد. مکث کرد، چشمانش از حرارت آتش درونی شعله‌ور بود صلیبی بر خود کشید و غرش‌کنان چنین ادامه داد: «اللّه‌اکبر!
yazdaan
  زوربای یونانی نیکوس کازانتزاکیس ترجمه محمود مصاحب مؤسسه انتشارات نگاه
rezaat98
انسان عجب دستگاه مرموزی است؟ آن را با نان، شراب، ماهی و تربچه پر می‌کنی، آن‌وقت از آن آه، خنده و رؤیا می‌تراود. درست نظیر کارخانه‌ای است. من اطمینان دارم که نوعی دستگاه سینمای ناطق در درون ما وجود دارد.
Mohamad Mahdavi
«در انسان همه چیز بسته به عقیده است. اگر ایمان داشته باشی تراشه‌ای از یک قاب در پوسیده و کهنه برایت شی‌ء مقدسی می‌شود. اگر ایمان و عقیده نداشته باشی خود صلیب مقدس هم برایت تکه‌چوبی بیش نخواهد بود.»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
طی هزاران سال، در بهاران، پسران و دختران جوانی در زیر شاخ و برگ درختان تبریزی، صنوبر، بلوط، چنار و نخل‌های نازک رقصیده‌اند و، هزاران سال دیگر هم، این رقص ادامه خواهد داشت
Enigma
صدایش می‌لرزید. می‌دانست که برای انسان شرم‌آور است که نتواند احساسات خود را کنترل کند. اشک‌ریزی، گفتن کلمات محبت‌آمیز، اشارات و حرکات آمیخته با اضطراب، ذکر جملات خودمانی، این همه در نظرش نشانه‌های ضعف نفسی بود ناشایسته برای مردان.
SIR_SARAB
فراموش کردی که دوستان ژاپنی چه می‌گویند؟ چهره را در پشت ماسکی از آرامش و سکون آسمانی پنهان کن. آنچه در پشت ماسک صورت می‌گیرد مربوط به خود ماست و نباید عیان شود.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
اشکال کار در این است که انسان هنگامی که خوشبخت است بدان وقوف ندارد. تنها پس از آنکه دوران خوشبختی سپری شد ناگاه ــ چه‌بسا، با حیرت و اعجاب ــ به واقعیت پی می‌برد و متوجه می‌شود که تا چه حد خوشبخت بوده است
Rahaaaaa
گرانبهاترین بذرها یا جوانه نمی‌زنند یا در زیر علف‌های هرز دیگر نابود می‌شوند.
کاربر ۳۳۷۹۹۱۶
خوشبختی حقیقی یعنی این! آرزویی در دل نداشتن و، در عین حال، دو مرده کوشیدن که گویی هزاران آرزوی برآورده نشده در دل است. دور از مردمان زیستن، به آنان احتیاج نداشتن و، در عین حال، آنان را دوست داشتن
مهدیه
«نه هفت طبقه آسمان و نه هفت طبقه زمین برای جا دادن خداوند کافی نیست، ولی قلب انسان به تنهایی می‌تواند او را در خود جای دهد. پس... خیلی مواظب باش هیچ‌گاه دل کسی را نشکنی!»
melik
بادبان‌های وصله‌دار قرمز، زرد و سیاه را دیده‌ای که با نخ کلفت به هم دوخته شده و در برابر شدیدترین طوفان‌ها هم پاره نمی‌شود؟ قلب من هم نظیر آن و به همان سختی است. هزاران‌بار جریحه‌دار شده و هزاران‌بار هم وصله خورده. بنابراین، دیگر از چیزی پروا ندارم.
کاربر ۳۳۳۳۴۸۰
زندگی سخت است حتی مرفه‌ترین زندگی‌ها و زندگی‌های آمیخته با خوشبختی و سرور. لعنت بر زندگی!
Ahmad rafiee
راهب بزرگ شاگردان را گرد خود جمع کرده چنین می‌گوید: «وای برکسی که در اندرون خود چشمه خوشبختی نداشته باشد! «وای برکسی که بخواهد رضایت خاطر دیگران را فراهم سازد! «وای برکسی که تصورکند این زندگی وزندگی بعدی یکی نیستند!»
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
«در انسان همه‌چیز بسته به عقیده است. اگر ایمان داشته باشی تراشه‌ای از یک قاب در پوسیده و کهنه برایت شی‌ء مقدسی می‌شود. اگر ایمان و عقیده نداشته باشی خود صلیب مقدس هم برایت تکه‌چوبی‌بیش نخواهد بود.»
MoonRiver
برای تماشای شهر بیرون رفتم. نه کسی را می‌شناختم، نه فردی مرا می‌شناخت. کاملاً آزاد و تنها بودم. می‌توانستم در خیابان‌ها سوت بکشم، به صدای بلند بخندم، و با خود حرف بزنم.
کیارش
تو که در موعظه کردن ید طولایی داری چرا همراه من نمی‌آیی؟!
میم - حسام
بعضی اشخاص غذا را تبدیل به چربی و کود می‌کنند؛ برخی به کار و نشاط؛ و، به طوری که شنیده‌ام، گروهی هم به آن ماهیتی الهی می‌دهند.
mina3062
ــ باباجان، چه غذایی را بیشتر دوست داری؟ ــ همه غذاها را، پسرم. گفتم این‌که این غذا خوب است و آن غذا بد، گناه است. ــ چطور؟ مگر ما حق انتخاب نداریم؟ ــ مسلما نه! ــ چرا نه؟! ــ زیرا در دنیا بسیاری افراد وجود دارند که گرسنه هستند.
mina3062
کاش می‌توانستم پارچه‌ای بردارم و آنچه را آموخته‌ام و هم آنچه را دیده و شنیده‌ام همه را از وجود خود بزدایم. به مکتب زوربا بروم و آن الفبای راستین و گران‌قدر را فراگیرم. در این صورت راه آتی زندگی با راه کنونی تا چه حد متفاوت خواهد بود. حواس پنج‌گانه و سراسر بدن را طوری پرورش می‌دادم که بتوانم از هرچیز لذت ببرم و همه‌چیز را درک کنم
سیبا
وقتی از همه‌سو بد آید و همه‌چیز سر ناسازگاری داشته باشد چه شادی و مسرتی از این بالاتر که انسان روح خود را بیازماید و طاقت و شهامتش را در بوته آزمایش بسنجد.
Rahaaaaa

حجم

۴۳۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۵۱۹ صفحه

حجم

۴۳۳٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۴

تعداد صفحه‌ها

۵۱۹ صفحه

قیمت:
۱۲۵,۰۰۰
تومان