بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب حیوان را دست کم نگیر | طاقچه
تصویر جلد کتاب حیوان را دست کم نگیر

بریده‌هایی از کتاب حیوان را دست کم نگیر

نویسنده:عزیز نسین
انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۲.۷از ۳ رأی
۲٫۷
(۳)
یازده ساله بودم. سگی داشتم که اسمش «تونی» بود. یکی از روزهای تابستان بود. برادرم خیلی شیطانی می‌کرد. مادرم، برادرم را گرفت زیر کتک. تونی که یک گوشه‌ای داشت برای خودش چرت می‌زد، یکهو از جا در رفت و خودش را به مادرم رساند و دامنش را به دندان گرفت و شروع کرد به کشیدن. مادرم ول‌کن نبود. چون از دست برادرم خیلی عصبانی شده بود. تونی که دید این‌طوری نمی‌تواند برادرم را نجات بدهد، خودش را چپاند میان مادرم و برادرم و جداشان کرد. مادرم ناچار شد که برادرم را ول کند.
سمانه انصاف جو

حجم

۲٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

حجم

۲٫۹ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۵۲ صفحه

قیمت:
۳۷,۰۰۰
تومان