بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب وزارت ترس | طاقچه
تصویر جلد کتاب وزارت ترس

بریده‌هایی از کتاب وزارت ترس

نویسنده:گراهام گرین
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۴از ۱۱ رأی
۴٫۴
(۱۱)
کلمات، حتا کلمات بی‌معنا و توخالی را اگر زیاد تکرار کنید، بالاخره تبدیل به عادت می‌شوند، بالاخره روزی می‌رسد که با کمال تعجب متوجه می‌شوید دارید همان کاری را می‌کنید که فکر می‌کرده‌اید غیرقابل تصور است.
sepid sh
فکر کرد که شاید اگر در زندگی برای آن‌ها که دوست‌شان دارد به اندازهٔ کافی فداکاری کند، بتواند به‌راحتی به استقبال مرگ برود.
یونا
هنوز هم به ضربه‌های غیرمنتظره عادت نکرده بود: تنها زمانی که معشوق دست‌نیافتنی باشد عشق کامل می‌شود.
☆Nostalgia☆
مردی که شهامت ابراز عقایدش را به طور آشکار ندارد، قابل احترام نیست،
AS4438
مردم بارها و بارها فال‌شان را پشت پرچین‌های روستاها، و قهوه‌خانه‌ها می‌شنوند اما حتا وقتی هم که می‌دانند یک غیرحرفه‌ای در یک گاردن‌پارتی برای‌شان پیشگویی می‌کند، باز هم جذب پیشگویی می‌شوند. همیشه، حتا اگر برای لحظهٔ زودگذری هم باشد، سفری به آن سوی دریاها، زن سبزهٔ غریبه و نامهٔ حاوی خبر خوش را تا حدودی باور می‌کنند. یک‌بار فال‌گیری از پیشگویی برای آرتور خودداری کرده بود ــ البته این کار را فقط برای مهم جلوه دادن کارش کرده بود ــ اما آن سکوت از هر چیز دیگری به حقیقت زندگی‌اش نزدیک‌تر بود.
Mahtab
زندگی معمولاً برای آدم به‌ملایمت جا می‌افتاد. وظایف آن‌قدر به‌تدریج جمع می‌شوند که وجودشان به‌سختی احساس می‌شود. حتا یک ازدواج موفق هم به‌کندی شکوفا می‌شود. عشق کمک می‌کند تا در بند بودنِ آدم نامحسوس شود.
reza66bnd
«آدم‌های معمولی که چیزی نمی‌دانند، آن‌هایی هم که می‌دانند چیزی نمی‌گویند.»
reza66bnd
کر کرد که شاید اگر در زندگی برای آن‌ها که دوست‌شان دارد به اندازهٔ کافی فداکاری کند، بتواند به‌راحتی به استقبال مرگ برود.
یونا
انفجار چیز غریبی است؛ همان‌قدر که می‌تواند اثر یک خواب شرم‌آور را داشته باشد، می‌تواند شبیه انتقام آدم از آدمی دیگر باشد، می‌تواند لخت‌وعور پرت‌تان کند به خیابان یا در حال خوابیدن غافلگیرتان کند یا وقتی در دستشویی نشسته‌اید در معرض دید همسایگان قرارتان بدهد.
Mahtab
پیش خود ــ مثل همیشه ــ فکر کرد نباید این دنیای پرهرج‌ومرج را جدی بگیرد، با این‌همه، حقیقت این بود که آن را تا سرحد مرگ جدی می‌گرفت.
Mahtab
جنگ مثل کابوسی است که در آن مردم به صورت‌هایی وحشتناک و غیرقابل شناخت درمی‌آیند.
AS4438
یک‌بار فال‌گیری از پیشگویی برای آرتور خودداری کرده بود ــ البته این کار را فقط برای مهم جلوه دادن کارش کرده بود ــ اما آن سکوت از هر چیز دیگری به حقیقت زندگی‌اش نزدیک‌تر بود.
☆Nostalgia☆
نمی‌خواست فال‌گیر را وادار به سکوت کند، هر چند از چیزی که ممکن بود بگوید می‌ترسید، چون، حتا حرف‌های عاری از حقیقت هم در مورد چیزی که گذشته و نابود شده می‌تواند به اندازهٔ حقیقت آزاردهنده باشد.
☆Nostalgia☆
صدایی در گوشش زمزمه می‌کرد: «می‌گویی از سرِ ترحم قتل کرده‌ای، پس چرا به خودت ترحم نمی‌کنی؟» و واقعاً هم چرا نمی‌کرد؟ شاید کشتن کسی که عاشقش هستید آسان‌تر از کشتن خودتان است.
☆Nostalgia☆
همین که دختر ــ با صدای بسیار خفیف ــ شروع به صحبت کرد، شگفت‌زده شد. همان شگفتی‌یی که وقتی صدای محبوب‌تان را در یک مهمانی می‌شنوید که با صدایی ناآشنا، با غریبه‌ای، مشغول گفت‌وگو است به شما دست می‌دهد. این اتفاق برایش غیرعادی نبود: گه‌گاه کسی را تا فروشگاهی تعقیب می‌کرد یا به خاطر شباهت کوچکی ساعت‌ها گوشهٔ خیابان به انتظار می‌ایستاد؛ انگار زن محبوبش نمرده، بلکه گم شده و هر لحظه ممکن است بین جمعیت پیدایش کند.
☆Nostalgia☆
«با به یاد آوردن همهٔ کارهای غلطی که کرده‌ام و زجرهایی که دیده و کشیده‌ام که از دشمنی بین ملت‌ها سرچشمه می‌گیرد، اکنون برایم آشکار شده است که علتش فقط در فریب عظیمی نهفته است که آن را ملی‌گرایی و عشق به وطن نام نهاده‌اند...»
AS4438
«بگذار هیچ‌یک به پیروزی دست نیابند.» ــ و حقیقتی که در این تضرع دعاگونه پنهان بود، مانند زنگی آهنین به دلش نشست، چون در دنیای خارج از این اتاق، این مردان واقعاً پیروز شده بودند ــ خودش هم پیروز شده بود. فقط مردمان شیطان‌صفت نبودند که دست به این کارها می‌زدند. شهامت یک کلیسا را ویران می‌کند، پایداری، مردم یک شهر را از گرسنگی به کام مرگ می‌کشاند و ترحم باعث قتل می‌شود... ما همه در دام فریب خصایل‌مان گرفتاریم
reza66bnd
«عجب دنیای کوچکی است.» و «من خود نیز در این‌جا غریبه‌ای بیش نیستم.» پرمعناترین جملاتی است که در توصیف سرنوشت بشر گفته شده است.
reza66bnd

حجم

۲۶۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

حجم

۲۶۰٫۸ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۵۰ صفحه

قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰
۵۰%
تومان