بریدههایی از کتاب رستوران آخر جهان
۴٫۳
(۶۳)
یه تئوری خیلی معروف میگه هر وقت یه کسی کشف کنه که جهان دقیقاً برای چی به وجود اومده و به چه دردی میخوره، این جهان در همون لحظه ناپدید میشه و جای خودش رو میده به یه جهان نویی که از جهان قبلی پیچیدهتر و عجیبوغریبتره.
یه تئوری دیگه میگه که این اتفاق قبلاً افتاده.
sisi
مرگ خیلی چیزها رو برای آدم روشن میکنه
-Dny.͜.
«اگه یه وقت خودم رو گیر آوردم همچین میزنم تو گوشم که حتا ندونم کی زد تو گوشم.»
Mohammad
یه تئوری خیلی معروف میگه هر وقت یه کسی کشف کنه که جهان دقیقاً برای چی به وجود اومده و به چه دردی میخوره، این جهان در همون لحظه ناپدید میشه و جای خودش رو میده به یه جهان نویی که از جهان قبلی پیچیدهتر و عجیبوغریبتره.
یه تئوری دیگه میگه که این اتفاق قبلاً افتاده.
-Dny.͜.
«زندگی اونیه که تو ازش میسازی.»
-Dny.͜.
«همیشه از این شاگرداولهایی که رو نیمکتهای ردیف اول کلاس میشینن بدم میاومد.
...Mehrshad.
زاپود حتا نمیدونست چرا رییسجمهورِ کهکشان شده بود. فقط میدونست که رییسجمهور بودن خیلی حال میداد.
arash
تخصصش این بود که تو بازیهای حساس و مهم به تیمِ خودی گل بزنه.
Mohammad
سالها پیش از اونکه کرهٔ زمین نابود بشه، اون وقتها که آرتور هنوز بچهمدرسهای بود، خیلی فوتبال بازی میکرد. البته خیلی بد بازی میکرد. تخصصش این بود که تو بازیهای حساس و مهم به تیمِ خودی گل بزنه.
-Dny.͜.
حس کرد که بر لبهٔ پرتگاهِ جنون ایستاده. فکر کرد که بهتر بپره پایین تا از اینهمه دیوانگی خلاص بشه.
Mohammad
جمعیت: وجود ندارد.
مکان در جهان بینهایته، پس تعداد دنیاها هم در این جهان بینهایته. اما همهٔ این دنیاها مسکونی نیستند. برای همین تعداد دنیاهای مسکونی متناهیه. از تقسیم هر عدد متناهی بر بینهایت چیز قابلتوجهی باقی نمیمونه. بنابراین جمعیت متوسطِ دنیاهای کهکشان صفره. بنابراین جمعیت متوسط جهان هم صفره. آدمهایی که هر چندوقتیهبار بهشون برخورد میکنید فقط نتیجهٔ تخیلاتِ آشفتهاند.
وحید
«زندگی اونیه که تو ازش میسازی.»
i_ihash
تو یه گوشهٔ بازوی شرقیِ کهکشان یه سیارهٔ جنگلی وجود داره به نامِ اوگلارون. ساکنانِ باهوش این سیاره تموم زندگیشون رو تو یه درخت فندق کوچک و پُرجمعیت سپری میکنند. رو این درخت متولد میشن، زندگی میکنند، عاشق میشن، متنهای تخیلی کوتاهی رو دربارهٔ معنای زندگی، پوچی مرگ و اهمیت کنترل جمعیت بر پوست درختها حک میکنند، چندتا جنگ بیاهمیت علیه همدیگه راه میندازن و آخرسر آویزون به شاخههای بیرونی و غیرقابلدسترس درخت، میمیرند.
تنها اوگلارونیهایی که تو زندگیشون این درخت رو ترک میکنند اونهاییاند که به دلیل ارتکاب جرایم سنگین از درخت تبعید میشن. جرمی که این تبعیدیها مرتکب میشن اینه که از خودشون میپرسند که آیا رو درختهای مجاور هم زندگی وجود داره؟
arash
زیبایی همون حقیقته و حقیقت همون زیبایی. ناشران کتاب سعی کردند ثابت کنند که در این مورد مجرم خودِ زندگیه، چون نتونسته هم زیبا و هم حقیقی باشه.
من
من عروسک خیمهشببازیِ هیچکس نمیشم، مخصوصاً عروسک خیمهشببازیِ خودم.
مینا
«اگه یه وقت خودم رو گیر آوردم همچین میزنم تو گوشم که حتا ندونم کی زد تو گوشم.»
samarium
نظریهٔ اول فورد این بود: اگه آدمها بدون توقف لبهاشون رو تکون ندن دهنهاشون زنگ میزنند.
البته فورد بعد از چند ماه مشاهده و تفکر عمیقتر این تئوری رو گذاشته بود کنار و به این نظریهٔ جدید رسیده بود که اگه آدمها بدون توقف لبهاشون رو تکون ندن مغزهاشون شروع میکنند به کار کردن.
mahbube
بینِ ما مُردهها ضربالمثلی هست که میگه "حیف از زندگی که برای زندهها هدر میره."»
رها
آرتور گفت «من نمیخوام یه حیوونی رو بخورم که جلو من ایستاده و از من دعوت میکنه که بخورمش. آدم دلش نمیآد.»
زاپود گفت «دلت میخواست یه حیوونی رو بخوری که دلش نمیخواد خورده بشه؟»
آرتور جواب داد «این چه ربطی به قضیه داره؟» بعد از لحظهای فکر کردن گفت «قبول. به قضیه ربط داره. اما الان اصلاً حوصله ندارم دربارهش فکر کنم. میدونی چیه؟ من اصلاً چیز سفارش میدم...»
arash
یه تئوری خیلی معروف میگه هر وقت یه کسی کشف کنه که جهان دقیقاً برای چی به وجود اومده و به چه دردی میخوره، این جهان در همون لحظه ناپدید میشه و جای خودش رو میده به یه جهان نویی که از جهان قبلی پیچیدهتر و عجیبوغریبتره.
philodendron
یه تئوری خیلی معروف میگه هر وقت یه کسی کشف کنه که جهان دقیقاً برای چی به وجود اومده و به چه دردی میخوره، این جهان در همون لحظه ناپدید میشه و جای خودش رو میده به یه جهان نویی که از جهان قبلی پیچیدهتر و عجیبوغریبتره.
یه تئوری دیگه میگه که این اتفاق قبلاً افتاده.
عباص
مغز همهٔ نامزدهای ریاستجمهوری رو بررسی میکنن. میفهمی؟ اگه موقع معاینهٔ مغزِ من ایدههای جالب و بکر تو ذهنِ من پیدا میکردن که تو یه چشم بههم زدن منو مینداختن تو خیابون
من
گفت «فورد، چندتا قایق نجات تو این سفینه پیدا میشه؟»
فورد گفت «صفر.»
زاپود از ترس لرزید. داد زد «شمردیشون؟»
«دوبار. تو تونستی با تکنیسینهای صحنه صحبت کنی و وضعیت ما رو براشون توضیح بدی؟»
زاپود با لحنی تلخ گفت «آره. بهشون گفتم که کلی آدم اینجاست و اونها گفتن به همهشون سلام برسونم.»
مینا
مهم این بود که آدم یه چیزهایی داشته باشه که بتونه در انتظارشون بشینه.
مینا
فورد تکرار کرد «نسلشون داره منقرض میشه. میدونید این یعنی چی؟»
آدم لوس گفت «یعنی اینکه بهتره بهشون بیمهٔ عمر نفروشیم؟»
مینا
جنگی برای پایان دادن به همهٔ جنگها!
i_ihash
«خانمها و آقایان، جهانی که میشناسیمش ۱۷۰ هزار میلیون میلیارد ساله که وجود داره و حدود نیمساعت دیگه به پایان خواهد رسید. به میلیوِیز، رستوران آخر جهان خوش آمدید!»
مصطفی
سخنگو پیشنهاد کرده بود که حسابدار بره و سرش رو بکنه تو یه دیگ آبجوش و حسابدار به سخنگو توضیح داده بود که اون چیزی که با سرعت زیاد به صورتش نزدیک میشه یه سیلی پدرومادرداره. بعد از ردوبدل شدن همهٔ این توضیحات نصب تلهپورت متوقف شد، هر چند بهای اون در صورتحساب هزینهها در بخش «کارهای جزئی» با قیمتی پنج برابر ثبت و تأیید شد.
مینا
زاپود گفت «شام! هی، آقاکوچولوی سبز، اگه به معدهم اجازه میدادم همین الان میاومد خواستگاریِ شما!»
گارسُن بیاعتنا به حرفهای زاپود ادامه داد «و بعد از غذا جهان برای سرگرمیِ شما منفجر خواهد شد.»
arash
حیوانی بزرگ، چاق و گاومانند به میزِ زاپود، فورد، آرتور و تریلیان نزدیک شد. چشمهاش بزرگ و تَر بودند، شاخهاش کوتاه و بر لبهای او چیزی لبخندمانند نقش بسته بود.
حیوون گفت «عصرِ شما بهخیر.» نشست رو پاهاش. «من غذای اصلی روزم. اگه اجازه بدید چند قسمت بدنم رو به شما توصیه میکنم.»
arash
حجم
۲۳۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه
حجم
۲۳۵٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۲۱۷ صفحه
قیمت:
۴۸,۰۰۰
۲۴,۰۰۰۵۰%
تومان