بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برادر انگلستان | طاقچه
تصویر جلد کتاب برادر انگلستان

بریده‌هایی از کتاب برادر انگلستان

نویسنده:علیرضا قزوه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۸از ۱۷ رأی
۳٫۸
(۱۷)
«یک چیز از من به تو نصیحت: اگر این پنج انگشتت را دادی دست انگلیسی‌ها، حتماً بعد از دست دادن دوباره انگشت‌هایت را بشمار... شاید یکی‌شان کم شده باشد!»
Fatemeh
«توی این دوره و زمانه هر کسی یک مشکلی دارد. دستْ روی دل هر کسی بگذاری دلش خون است و زخم و زار. آخرش هم می‌گذارد برای یکی دیگر و یک صبح جل و پلاسش را جمع می‌کند و می‌رود تنگ قبرستان و الفاتحه.»
زینب هاشم‌زاده
کاش مختاری بود و این‌همه شمر و ابن سعد را از درون ذهن مظلوم اسماعیل بیرون می‌ریخت و به سزای اعمالشان می‌رساند.
daily100
«یک چیز از من به تو نصیحت: اگر این پنج انگشتت را دادی دست انگلیسی‌ها، حتماً بعد از دست دادن دوباره انگشت‌هایت را بشمار... شاید یکی‌شان کم شده باشد!»
Fatemeh
«یک چیز از من به تو نصیحت: اگر این پنج انگشتت را دادی دست انگلیسی‌ها، حتماً بعد از دست دادن دوباره انگشت‌هایت را بشمار... شاید یکی‌شان کم شده باشد!»
Fatemeh
«یک چیز از من به تو نصیحت: اگر این پنج انگشتت را دادی دست انگلیسی‌ها، حتماً بعد از دست دادن دوباره انگشت‌هایت را بشمار... شاید یکی‌شان کم شده باشد!»
Fatemeh
شنیده بود کار کارِ توده‌ای‌ها بوده. شنیده بود که عده‌ای را گول زده‌اند تا نامه‌ای خطاب به مصدق را امضا کنند؛ به هوای ارزان شدن قند و شکر. اما متن نامه انگار چیز دیگری بود؛ هر چه بود به نفع شاه نبود، به نفع حزب توده... چرا. نامه‌ای که اگر نوشته نمی‌شد هم، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. نامه را هم جمال، پدر اسماعیل، امضا کرده بود هم آقاجان. منتها آقاجان سواد نداشت و بعدها حتی بیشتر از او این عموجان بود که زد زیر همه‌چیز. زودتر از همه هم انگار عموجان ملتفت این نامه شد و به داد آق‌داداشش رسید. نامه را یک توده‌ای نوشته بود. بعد هم خبر رسید که عن‌قریب همه را می‌گیرند و می‌برند و بی‌بر و برگشت همه را سربه‌نیست می‌کنند.
سجادی
شنیده بود کار کارِ توده‌ای‌ها بوده. شنیده بود که عده‌ای را گول زده‌اند تا نامه‌ای خطاب به مصدق را امضا کنند؛ به هوای ارزان شدن قند و شکر. اما متن نامه انگار چیز دیگری بود؛ هر چه بود به نفع شاه نبود، به نفع حزب توده... چرا. نامه‌ای که اگر نوشته نمی‌شد هم، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. نامه را هم جمال، پدر اسماعیل، امضا کرده بود هم آقاجان. منتها آقاجان سواد نداشت و بعدها حتی بیشتر از او این عموجان بود که زد زیر همه‌چیز. زودتر از همه هم انگار عموجان ملتفت این نامه شد و به داد آق‌داداشش رسید. نامه را یک توده‌ای نوشته بود. بعد هم خبر رسید که عن‌قریب همه را می‌گیرند و می‌برند و بی‌بر و برگشت همه را سربه‌نیست می‌کنند.
سجادی

حجم

۳۳۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

حجم

۳۳۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۳۷۶ صفحه

قیمت:
۱۱۲,۰۰۰
۵۶,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد