از دور کلام آرامَش میدمد بر مغزِ روبهفروپاشی من.
YaSaMaN
من فقط یک دلقک ایرلندیام، بذلهگوی بزرگ جهان!
جیمز جویس
پویا پانا
در ۱۹۲۰ زمانی که تی. اس. الیوت در پاریس به دیدن جویس آمد، کفش قهوهای کهنهای هم بهش هدیه داد. بدلباسی و کثیفی جویس شهرهٔ عام و خاص بود و حتا همسرش نورا گفته است که در روزهای نخست آشناییشان از این که جویس با آن سر و وضع به دیدارش میرفته خجالت میکشیده است. در اُروپای سالهای آغازین قرن بیستم، زمانی که شیکپوشی حتا برای فقیرترین اقشار هم اهمیتی بهسزا داشت، جویس بیتردید بدلباسترین و کثیفترین نویسندهٔ اُروپا بود. صورتش را مرتب اصلاح نمیکرد، دیر به دیر حمام میرفت و همیشه کفشهای تنیس کثیف و کهنهای به پا داشت. حتا زمانی که از او پرسیده بودند بیشتر از همهچیز از چی بدش میآید، گفته بود از آب و صابون.
پویا پانا
حتا زمانی که جویس درآمد خوبی از کتابهایش داشت، به زودی دچار افلاس و تنگدستی میشد، آن هم فقط به خاطر خوشگذرانیهای بیپایان. همینگوی زمانی گفته بود: «همه میگویند جویس و خانوادهاش دارند از گرسنگی میمیرند. ولی آنها هر شب شام را در رستوران میکاد میخورند. من شخصاً نمیتوانم بیش از هفتهای یک بار به این رستوران بروم.»
پویا پانا