بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب لذتی که حرفش بود | طاقچه
تصویر جلد کتاب لذتی که حرفش بود

بریده‌هایی از کتاب لذتی که حرفش بود

انتشارات:نشر چشمه
امتیاز:
۳.۴از ۵۲ رأی
۳٫۴
(۵۲)
آن آقا که نویسنده باشد، توی آن حالت، خیلی که هنر کند نقش یک نویسنده را بازی می‌کند. آن هم نقش کلیشه‌ای یک نویسنده، نقشی که از رسانه‌ها یاد گرفته. به افق‌های دور نگاه می‌کند و دستش را جوری به پیشانی می‌زند که انگار در حال حل کردن کل معمای هستی‌ست. و این غیرطبیعی‌ترین حالتِ ممکن است.
آلوین (هاجیك) ツ
جنس لحظه در فیلم و عکس متفاوت است. لحظه در فیلم گذراست و نزدیک به زندگی و در عکس ایستا و نزدیک به مرگ
kian
ما با خیال زنده‌ایم. به همین دل‌خوش‌کُنک‌های ساده، به همین گریزهای کوچک خوشبختی. واقعیت همان خط صاف تکراری همیشگی‌ست که فقط راه برگشت ندارد و با همین برگ برنده یک عمر مشغول‌مان می‌کند. اما خیال، پرواز است. ما با خیال جهان را وسیع می‌کنیم. جهان را قابل تحمل می‌کنیم
salwa
جنس لحظه در فیلم و عکس متفاوت است. لحظه در فیلم گذراست و نزدیک به زندگی و در عکس ایستا و نزدیک به مرگ.
farnaz Pursmaily
یکی از نکاتی که همیشه در عکس‌های یادگاری و خانوادگی دیده می‌شود مستقیم بودن عکس است. در واقع هیچ واسطه‌ای بین دوربین و موضوع وجود ندارد. دوربین دقیقن روبه‌روی ما قرار می‌گیرد و ما هم مستقیم به دوربین نگاه می‌کنیم. و حاصلش عکسی می‌شود که همه مستقیم به بینندهٔ آیندهٔ عکس نگاه می‌کنند.
مینا
«افغانی می‌میره، عکاس برنده می‌شه.»
kian
عکس‌ها برای ما قصه می‌گویند، فقط قصه. سروته واقعیت را می‌زنند تا باورشان کنیم. و ما باور می‌کنیم. اما درست بعد از آن‌که خود را به ما اثبات کردند، ما را رها می‌کنند و فقط باور ماست که همه‌چیز را می‌سازد. ولی رازی بین همهٔ عکس‌های خوب هست که عکس‌های دیگر از آن بی‌خبرند. جملهٔ اول همهٔ آن‌ها یکی‌ست: مرا ببین.
Mary
عکس درست مثل آدم‌های ساکت می‌ماند؛ رفتار دارد، حرکت دارد، فعال و یا منفعل است. خوب یا بد اما در نهایت برای خودش شخصیتی دست‌وپا می‌کند. شخصیتی که سکوت بخش جدانشدنی اوست
farnaz Pursmaily
فیلم‌برداری و عکاسی از مراسم خاک‌سپاری؛ که این یکی را اصلن نمی‌فهمم. نمی‌فهمم چرا کسی باید پول خرج کند تا لحظاتی را که همه سعی می‌کنیم دیگر به یاد نیاوریم ثبت شود. واقعن درک نمی‌کنم چرا باید کسی خودش را در چنین موقعیتی قرار دهد که بنشیند عکس یا فیلم تدفین مادرش را ببیند.
kian
فهمیدن بخش مهمی از لذت است. عکس اگر مسئله‌ای طرح می‌کند باید که محسوس باشد، بیننده باید آن را بفهمد حتا اگر نتواند آن را به کلام بیاورد. در غیر این صورت لذتی در کار نخواهد بود. پیدا کردن اتصال‌های عکس با حوزه‌های دیگر، عکس به فلسفه، عکس به روان‌شناسی، عکس به فرهنگ، اجتماع، دین؛ کشف این اتصال‌ها دیدن عکس را لذت‌بخش می‌کند
kian
باید کر باشیم تا بتوانیم آوای اجسام، آوای خطوط و آوای نور را بشنویم. باید کر باشیم تا موسیقی عکس را بشنویم. تا سکوت عکس را بشناسیم.
Fatma
معنیِ داستانیِ این‌که عکاس نباید در عکس دیده شود یعنی عکاس باید برود در نقش دانای کل. که به‌نظرم امکان چنین چیزی در عکاسی نیست.
کرم کتاب
ای شیخ، تکلیف چیست؟ شیخ: تکلیف، همان است که بود.
خوشی
هر عکس واژه‌ای‌ست غیرقابل‌بیان، واژه‌ای که هیچ‌وقت ساخته نمی‌شود. واژه‌ای که راز می‌شود و پنهان می‌ماند. عکس ساکت است و این بدیهی‌ست و این رمز است. عکس ساکت است و هر چه به ما نشان می‌دهد بدیهی‌ست. هر چند ما بدیهیات را فراموش می‌کنیم ولی یادمان باشد که بدیهیات بزرگ‌ترین رازهای جهان‌اند.
farnaz Pursmaily
هر چند که یک موجود خیالی بود ولی بود. او واقعن نزدیک‌ترین دوستم شد. همیشه فکر می‌کنم آیا ما وقتی به چیزی فکر می‌کنیم آن را می‌آفرینیم؟ در جوابش همیشه به یاد احمدرضا می‌افتم. کسی که در طی یک‌سِری اتفاقات طبیعی یا به گمان بعضی غیرطبیعی، وارد زندگی‌ام شد و خیلی طبیعی به زندگی‌اش ادامه داد. احمدرضایی که بهترین لحظه‌ها را باهم گذراندیم.
hou.hou
یکی از نکاتی که همیشه در عکس‌های یادگاری و خانوادگی دیده می‌شود مستقیم بودن عکس است. در واقع هیچ واسطه‌ای بین دوربین و موضوع وجود ندارد. دوربین دقیقن روبه‌روی ما قرار می‌گیرد و ما هم مستقیم به دوربین نگاه می‌کنیم. و حاصلش عکسی می‌شود که همه مستقیم به بینندهٔ آیندهٔ عکس نگاه می‌کنند.
kian
او کاملن به وضعیت خودش آگاه بود و می‌دانست که با این خصوصیات می‌تواند حداقل به طور مجازی هم شده جایگاه یک عکاس اندیشمند را برای خودش حفظ کند. او این کار را کرد، موفق هم شد و برگ برنده‌اش فقط‌وفقط سکوت بود. او یک ساکت حرفه‌ای بود. سکوت و بازی‌هایش را دقیق می‌شناخت و بهتر از آن، آن‌ها را بازی می‌کرد. او طراح سکوت بود.
kian
عکس درست مثل آدم‌های ساکت است. آدم‌هایی که همیشه با سکوت‌شان تا چند وقتی مشغول‌مان می‌کنند، بازی‌مان می‌دهند و یا سرمان شیره می‌مالند. آدم‌هایی که زمان می‌برد تا بفهمیم سکوت‌شان از دانایی‌ست، تعمق است یا نادانی.
kian
واقعیت این است که مردم چندان درگیر عکس نمی‌شوند، عکس مسئلهٔ کسی نیست مگر آن‌که خودِ عکس مسئله‌ای طرح کند. و درست همین جاست که داستان شروع می‌شود.
kian
در عکس ابتدا کلیت برای بیننده مطرح می‌شود و در صورت پذیرش آن کلیت، بیننده وارد جزئیات می‌شود. و این مسیر درست برخلاف ادبیات است. برخلاف سینماست و برخلاف تمامی هنرهایی‌ست که برای دیدن یا شنیدن‌شان باید زمانی طی شود.
Fatma
حالا چهل و دوساله‌ام و بدون این‌که خجالت بکشم می‌پرسم، طبیعی بودن یعنی چه؟ ما کی طبیعی هستیم؟ کجا طبیعی هستیم؟ چرا باید طبیعی باشیم؟ اصلن چرا طبیعی بودن خوب است؟ آن هم برای ما، مایی که دائم از نقشی به نقش دیگر می‌غلتیم.
Mary
عکس درست مثل آدم‌های ساکت است. آدم‌هایی که همیشه با سکوت‌شان تا چند وقتی مشغول‌مان می‌کنند، بازی‌مان می‌دهند و یا سرمان شیره می‌مالند. آدم‌هایی که زمان می‌برد تا بفهمیم سکوت‌شان از دانایی‌ست، تعمق است یا نادانی. عکس‌ها را مثل آدم‌ها باید شناخت. آدم‌ها رازند، آدم‌ها زمان می‌برند.
behnaz
عکس درست مثل آدم‌های ساکت است. آدم‌هایی که همیشه با سکوت‌شان تا چند وقتی مشغول‌مان می‌کنند، بازی‌مان می‌دهند و یا سرمان شیره می‌مالند. آدم‌هایی که زمان می‌برد تا بفهمیم سکوت‌شان از دانایی‌ست، تعمق است یا نادانی. عکس‌ها را مثل آدم‌ها باید شناخت. آدم‌ها رازند، آدم‌ها زمان می‌برند. عکس‌ها زمان می‌برند. هر عکس واژه‌ای‌ست غیرقابل‌بیان، واژه‌ای که هیچ‌وقت ساخته نمی‌شود. واژه‌ای که راز می‌شود و پنهان می‌ماند. عکس ساکت است و این بدیهی‌ست و این رمز است. عکس ساکت است و هر چه به ما نشان می‌دهد بدیهی‌ست. هر چند ما بدیهیات را فراموش می‌کنیم ولی یادمان باشد که بدیهیات بزرگ‌ترین رازهای جهان‌اند.
Eliiiiiii.za
عکس‌ها برای ما قصه می‌گویند، فقط قصه. سروته واقعیت را می‌زنند تا باورشان کنیم. و ما باور می‌کنیم. اما درست بعد از آن‌که خود را به ما اثبات کردند، ما را رها می‌کنند و فقط باور ماست که همه‌چیز را می‌سازد. ولی رازی بین همهٔ عکس‌های خوب هست که عکس‌های دیگر از آن بی‌خبرند. جملهٔ اول همهٔ آن‌ها یکی‌ست: مرا ببین. عکس‌ها، همین عکس‌های ساکت که فقط از بدیهیات می‌گویند، پُر از آوا هستند، پُر از موسیقی، پُر از واژه و پُر از کلام. و کلام و از آن مهم‌تر جهان، غرق در صدا و سکوت است. یکی که هست دیگری نیست، و همیشه آن‌که نیست مهم‌تر می‌شود.
Eliiiiiii.za
ما با خیال زنده‌ایم. به همین دل‌خوش‌کُنک‌های ساده، به همین گریزهای کوچک خوشبختی. واقعیت همان خط صاف تکراری همیشگی‌ست که فقط راه برگشت ندارد و با همین برگ برنده یک عمر مشغول‌مان می‌کند. اما خیال، پرواز است. ما با خیال جهان را وسیع می‌کنیم. جهان را قابل تحمل می‌کنیم.
Eliiiiiii.za
انسان واقعن موجود عجیبی‌ست، یکی در عالم فراموشی چیزهایی را حفظ می‌کند و یکی در عالم هوشیاری تمنای فراموشی. متأسفانه یا خوشبختانه هیچ فرمولی هم برای این زندگی کارساز نیست. و هر کسی مجبور است به روش خودش آن را تمام کند. یکی دائم از گذشته فرار می‌کند و دیگری فقط چسبیده به گذشته‌اش.
salwa
مردم عاشق زوم کردن هستند. حق هم دارند، کار لذت‌بخشی‌ست. دورها نزدیک می‌شوند، غیرقابل‌دسترس را دسترس می‌کند. ولی درعین‌حال، حین عکاسی درست مثل بچه‌ها می‌شوند، همه‌چیز را دو قسمت می‌کنند؛ خوب‌ها و بدها، و از بدها عکس نمی‌گیرند.
salwa
درک یک انسان ناشنوا از جهان چه‌قدر، چند درصد با بقیه فرق می‌کند؟ زندگی با حذف صدا چه‌قدر عوض می‌شود؟ برای او همه‌چیز در سکوت شکل می‌گیرد، درست مثل دوربین عکاسی. واقعیت این است که اگر ما از آن‌طرف بام، جایی که عکس با موسیقی مقایسه می‌شود، نیفتیم، باید بپذیریم که در عکس همیشه با تصویری روبه‌رو هستیم که هیچ صدایی از آن به ما نمی‌رسد. بی‌شک با حذف صدا همه‌چیز عوض می‌شد. و عکس دقیقن همین کار را می‌کند. یک عکس ساکت، فقط شکلی از اشکال جهان را به ما نشان می‌دهد. شکلی که نه‌تنها ما را مجبور به باور می‌کند، بلکه ما را با موقعیت جدیدی از جهان روبه‌رو خواهد کرد که در سکوت شکل می‌گیرد.
salwa
انسان واقعن موجود عجیبی‌ست، یکی در عالم فراموشی چیزهایی را حفظ می‌کند و یکی در عالم هوشیاری تمنای فراموشی
seyed ali mirferdos
می‌گویند ابزارِ کارِ آدم‌ها روی‌شان تأثیر می‌گذارد. می‌گویند همهٔ قصاب‌ها مثل هم هستند، همهٔ بزازها عین هم. انگار که مواجهه‌ای ابدی‌ست. مواجههٔ اشیا با انسان، مواجههٔ افعال با فاعل، مواجههٔ معنا در تکرار، مواجههٔ چیزهایی که هیچ‌وقت قابل‌اثبات نیست.
seyed ali mirferdos

حجم

۱۰۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

حجم

۱۰۷٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۱۰۳ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان