بریدههایی از کتاب اومون را
۳٫۲
(۱۵)
اوایل کودکی (مثل پس از مرگ، البته شاید) انسان در یک زمان در تمام جهات گسترده میشود، برای همین میتوانیم بگوییم هنوز وجود نداریم شخصیت بعداً به وجود میآید، زمانی که اتصال با یک جهتِ مشخص برقرار میشود.
صبا
زندگی معجزهای بود سبز و مهربان، آسمان ساکن بود و بیابر، خورشید میدرخشید و در مرکز این دنیا خوابگاه دوطبقهای بود که من روی راهروِ طولانیاش با ماسک گاز سینهخیز میرفتم. این اتفاقات همزمان هم خیلی طبیعی بود و هم دردناک و پوچ. زیر صورت دومم گریه کردم و خوشحال بودم که اشکهایم از رهبران گروه و چشمهایی که از لای در سرک میکشیدند تا شکوه و شرمم را ببینند پنهان است.
Tamim Nazari
این ما نیستیم که زمانهای رو که توش زندگی میکنیم انتخاب میکنیم، زمانه ما رو انتخاب میکنه.
AS4438
هر چند که پدرم گاهی اسلحه میکشید و به مردم شلیک میکرد، ولی ذاتاً آدم خبیثی نبود. ته وجودش شاد بود و دلرحم. خیلی دوستم داشت و آرزویش این بود که دستکم زندگی چیزهایی را که از او دریغ کرده به من ارزانی کند.
ZinBook
یک لحظه از فکر نشستن در آن آلونک کوچک که بوی زباله میداد حالم بههم خورد، از فکر اینکه از فنجانی کثیف شراب ارزان نوشیده بودم، از اینکه تمام کشور پهناوری که درش زندگی میکردم پُر بود از این آلونکهای حقیر که تمامشان بوی زباله میدادند و بسیاری از آدمها درشان نشسته بودند و همان آشغالی را مینوشیدند که من نوشیده بودم. و از همه مهمتر، تصور دردناک این واقعیت که آن لایههای درهم نورهای رنگارنگی که هربار موقع تماشای مسکو از ارتفاع میدیدم منظرهای که همیشه نفسم را بند میآورد چراغهای امثال همین زاغهٔ بوگندو بودند. و بدتر از همه قیاس تمام اینها با هواپیمای زیبای امریکایی مجله بود.
Tamim Nazari
سوراخهایی که ما درشان زندگی میکردیم تاریک بودند و کثیف و احتمالاً خودمان هم لیاقتمان زندگی در چنین جاهایی بود، ولی در آسمان آبی بالاسرمان، در فضای میان ستارگان پراکنده، نقطههایی از نوری یکتا و مصنوعی وجود داشت که بیشتاب از میان منظومهها عبور میکردند، نقطههایی که در همین سرزمین شوروی درست شده بودند، میان استفراغ و بطریهای خالی و بوی گند تنباکو، نقطههایی ساختهشده از فلز و نیمههادیها و الکتریسیته که حالا در فضا پرواز میکردند. و هر کدام از ما، حتا آن الکلیِ صورتآبییی که در راه آمدن به اینجا از کنارش گذشتیم و مثل وزغ از سرما در خودش جمع شده بود، حتا برادر میتیوک و البته من و میتیوک، سفارتخانهٔ کوچک خودمان را در آن فضای سرد و آبی داشتیم.
Tamim Nazari
حجم
۱۲۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
حجم
۱۲۹٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۷۴ صفحه
قیمت:
۴۰,۰۰۰
۲۰,۰۰۰۵۰%
تومان