گوشتهای چرب و نرمش را آن بالائیها میخوردند و پسماندهاش به امثال من میرسید.
محسن سفیدگر
روز جمعه ۱۷ شهریور بیش از یک میلیون آدم در میدان ژاله تظاهرات عظیمی برپا کردند. تیمسار سرلشکر که تصور میکرد با یک پرش به ریاست سازمان امنیت و اطلاعات کشور میجهد افسار گسیخته دستور تیراندازی به مردم داد و قریب ۴۰۰۰ نفر را به خون کشاند. این روز را «جمعه سیاه» نامیدند
Tamim Nazari
حالا که من دارم خودم را خراب میکنم چرا آبروی دیگران را نریزم.
محسن سفیدگر
اما من غریق دنبال پر کاهی میگشتم که خود را از حلقوم آبخیزهای مرگآور رهایی بخشم
محسن سفیدگر
روز چله خونریزی قم در تبریز مردم به قصد عزاداری به مسجد میرفتند. کلانتر ناحیه شش در مسجد را بست و شعارهای آنها را پاره کرد. جوانمردی به اسم تاجعلی به این بیحرمتی اعتراض کرد. سر کلانتر از روی نادانی هفتتیر به روی او کشید و در دم او را کشت. آن وقت مردم شیشههای مغازهها را شکستند. در بانکها اسناد را پاره کردند. ارتشیها تیر هوایی در کردند که جمعیت را بترسانند. ساواکیها در کوچه کمین کرده بودند و به مسلسل دروشان کردند. دست کم ۶۰۰ تا ۷۰۰ نفر زخمی شدند و صدنفر جان دادند.
بهار سال ۱۳۵۷ زندانیان اعتصاب غذا کردند و ۴۵۰ نفر گرسنگی کشیدند
Tamim Nazari
چوب که بلند کنی گربهدزده حساب کار خودش را میکند
محسن سفیدگر
آخر دروازه تهران را میتوان بست، اما کسی از عهده بستن دهان نادانان برآمده است؟
زانیار
از لحاظ ثروت و حیثیت با هم فرق زیاد داشتیم. من مادرم را ننه مینامیدم و او مادرش را خانم.
زانیار