بریدههایی از کتاب عشق در روزگار وبا
نویسنده:گابریل گارسیا مارکز
مترجم:کاوه میرعباسی
انتشارات:انتشارات کتابسرای نیک
دستهبندی:
امتیاز:
۳.۲از ۱۹ رأی
۳٫۲
(۱۹)
آن وقت بود که پی برد آدم زمانی میفهمد دارد پیر میشود که شروع کند شبیه پدرش بشود.
کاربر بی نام
کنجکاوی یکی از نقابهای بیشمار عشق است.
kordelia
حافظهِ دل خاطرههای ناخوشایند را حذف میکند و خاطرههای خوش را میآراید، و به برکت این ترفند موفق میشویم بارِ گران گذشته را تاب بیاوریم.
kordelia
احساس کرد پیر است و غمگین و بیفایده، و نیاز عاجل به گریستن جوری به جانش افتاد که نتوانست دیگر لب از لب باز کند. دومین فنجان را در سکوتی انباشته از تشویش به پایان رساندند
sa_sf
آدم زمانی میفهمد دارد پیر میشود که شروع کند شبیه پدرش بشود.
Ali oftad
فلورنتینو آریثا آینه را در خانهاش نصب کرد، ولی نه به دلیل قاب زیبا و بینظیرش بلکه به خاطر فضای داخلش که تصویرِ محبوب مدت دو ساعت آنجا منزل گرفته بود.
F.saljoughi
درد دیگران را آسانتر تحمل میکرد تا مال خودش را
haniyeh14
"کسانی که دوستشان داریم باید تمام چیزهایشان را همراهشان به آن دنیا ببرند."
maryam
اشتیاقِ حریصانه اشیاء برای تصرف قلمرو زندگانی انسانها مایه هراسش میشد، زیرا میدید چطور فضای قابل زیستن را تسخیر میکنند، آدمها را به عقبنشینی وامیدارند، به کنج میرانند
کاربر بی نام
کشف کرد آدم بچهاش را دوست ندارد چون بچهاش است بلکه علتش دوستیِ ناشی از پرورش اوست
کاربر بی نام
اشتیاقِ حریصانه اشیاء برای تصرف قلمرو زندگانی انسانها مایه هراسش میشد، زیرا میدید چطور فضای قابل زیستن را تسخیر میکنند، آدمها را به عقبنشینی وامیدارند، به کنج میرانند، تا اینکه فرمینا داثا جایی حبسشان میکرد که دیگر جلوی چشم نباشند
جلالی
وبا میان ساکنان سیاهپوست تلفات بیشتری به بار آورد، چون هم تعدادشان بیشتر بود و هم فقیرتر بودند، اما واقعیت این است که بیتوجه به رنگ و تبار جان میستاند. همان قدر ناگهانی که آغاز شده بود پایان گرفت، و هرگز معلوم نشد چند نفر را به کام مرگ فرستاد، البته نه به این علت که نمیشد تلفات را مشخص کرد بلکه به دلیل این که یکی از فضیلتهای رایج ما همواره این بوده که از آشکار ساختن مصایب و نگونبختیهایمان شرم داریم.
F.saljoughi
همه چیزش باعث برخورد و اصطحکاک میشد: روحیه نوآورش، آدابدانی توأم با وسواسش، قریحه طنز نامتعارفش در سرزمینی که محال بود مردمش از لودگی و شوخیهای زمخت دست بردارند، تمام آنچه در واقع فضیلتهایی تحسینبرانگیز به شمار میآمدند دلخوری همکاران سالخورده و مسخرگی زیرچلی جوانها را برمیانگیختند.
F.saljoughi
"عاشقهای مجنون کم نیستند و خیلی زود موقعیتی که منتظرش هستی پیش میآید."
haniyeh14
وقتی بمیرم، فرصت کافی برای استراحت خواهم داشت
haniyeh14
بوی بادامهای تلخ همیشه تقدیر عشقهای یک طرفه را یادش میآورد
haniyeh14
عشق همیشه عشق است، در هرزمان و هرمکان؛ و هرچه به مرگ نزدیکتر، شدت و استواریاش بیشتر.
محمد
موقعی که کمتر از همه انتظارش را داری، زنها بیشتر به مقصود پنهانی پرسش توجه میکنند تا به خودش،
محمد
آدم زمانی میفهمد دارد پیر میشود که شروع کند شبیه پدرش بشود.
محمد
"ثروتمند نیستم! مستمندی هستم که پول دارد: این دوتا خیلی با هم فرق میکنند."
محمد
حجم
۶۲۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۶۸ صفحه
حجم
۶۲۷٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۴۶۸ صفحه
قیمت:
۷۴,۰۰۰
۳۷,۰۰۰۵۰%
تومان