
بریدههایی از کتاب آی بی کلاه، آی با کلاه
۴٫۱
(۶۴)
این اعصاب هم بد دردی شده واسه مردم. قدیما که اعصاب معصاب تو کار نبود، مردم چقدر راحت و آسوده بودن.
علی دائمی
آنها به داخل کوچهها هجوم میآورند، آنها تمامشدنی نیستند، آنها به تمام خانهها، به تمام محلهها و به تمام شهر شبیخون خواهند زد.
سعید ص.
دکتر: زهر کجا بود پدر؟ اینا قرصه، قرص خوابه.
بابای مدرسه: خیلی هم خوشمزهس، مگه تا حالا نخوردی؟
دست به بدنه شیشه میکشد.
واسه سردرد، پادرد، استخووندرد، کمردرد، واسه همهچی خوبه.
پیرمرد: من نمیخورم، نمیخورم، شماها میخوایین منو مسموم کنین، منو بکشین.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
مکانیک دهان پیرمرد را باز کرده، دکتر چمباتمه زده با یک چنگه قرص دهان پیرمرد را پر میکند.
آها، عالی شد، حالا آب، آب، لطفا آب.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
دکتر: ببخشید، پس وقتی تنها هستین چیکار میکنین؟
پیرمرد: مطالعه آقا، مطالعه، بنده مطالعه میکنم.
ATEFEH
مرد: تو دیگه چی میگی؟ بالای گود نشستی و میگی لنگش کن.
مرد روی بالکن: من فقط یک چیز میگم، تنها موقعی که میشه کاری کرد همین الانه
mina shirdell
از اولش معلوم بود، من شما ملترو خوب میشناسم. باهاتون خیلی بیشتر از اونچه فکر کنین آشنام. من از تو شماها دراومدم. سر آب، سر زمین، سر ساختمون، تو دعواها، خلاصه همه جا باهاتون بودم، سایه به سایه هوای کارتونو داشتم. شماها هر کدوم یه مشت از این گرفتاریها و مسئولیتها به خودتون بستین. مسئولیت زن، مسئولیت بچه، مسئولیت پدر و مادر، مسئولیت کار، مسئولیت خونه، مسئولیتهای اجتماعی. خب، البته همه اینها مانعه.
مرد: تو دیگه چی میگی؟ بالای گود نشستی و میگی لنگش کن.
مرد روی بالکن: من فقط یک چیز میگم، تنها موقعی که میشه کاری کرد همین الانه
ʀᴇʏʜᴀɴᴇʜ
مرد روی بالکن: من اینجا وایستادهم و همه جارو خوب میبینم. شما حرفای منو باور میکنین، هرچی که میگم. ولی خودتونو میزنین به اون راه و بعد زه میزنین، کثافت میزنین به خودتون، چرا؟ واسه اینکه میترسین، همهتون، همهتون از دم میترسین، ترس مثل خون بیستوچهار ساعته تو تنتون میگرده، اونوقت چیکار میکنین؟ هی دستوپاتونو جمع میکنین، هی تو خودتون فرو میرین، تا جایی که فلج میشین و دیگه نمیتونین تکون بخورین.
ʀᴇʏʜᴀɴᴇʜ
دکتر: ببخشید، پس وقتی تنها هستین چیکار میکنین؟
پیرمرد: مطالعه آقا، مطالعه، بنده مطالعه میکنم.
ATEFEH
پیرمرد: دیگه اگه حرف زدم، اصلاً دروغ گفتم، همهش دروغ بود، ولم کنین، بذارین برم خونهم، من هیچچی ندیدم، ندیدم، بذارین برم.
دکتر: به حرفاش توجه نکنین، مریضها در موقع اضطرار حتی هذیانهای خودشونو انکار میکنن.
ʀᴇʏʜᴀɴᴇʜ
مرد: بیایین پایین فکر چارهای بکنیم.
مرد روی بالکن: من راحتم، شما مشغول شین.
مکانیک: مگه تو مال این محل نیستی؟
مرد روی بالکن: با اجازهتون چرا.
مرد: پس چرا خودتونو کشیدین کنار؟
مرد روی بالکن: بابا دست خوش، شماها داشتین راهتونو میکشیدین که برین.
مرد: خب، حالا که محله در خطره، باید کمک بکنی یا نه؟
مرد روی بالکن: ولی من از هیچ خطری باکیم نیست.
مرد: اگه دزد خونهتو بزنه چی؟
مرد روی بالکن: خواب من سبکه.
ʀᴇʏʜᴀɴᴇʜ
حجم
۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
حجم
۴۴٫۶ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۹۶ صفحه
قیمت:
۳۸,۰۰۰
تومان