بریدههایی از کتاب خانه روشنی
۳٫۴
(۷)
پيرمرد: اين حرفا که فايدهای واسهش نداره.
پيرزن: بهتر از اينه که هی بهش بگيم ذليلمرده، خاک بر سر، جون به جون شده، بهتر نيس؟
پيرمرد: چرا، بهتره ولی اين چيزا که واسطه فاطی تنبون نميشه.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
ناگهان متوجه سر و وضع پيرمرد میشود] اينا چيه تنت کردی؟ ناراحت نمیشی؟ دلت به هم نمیخوره؟ عُقات نمیشينه؟ عجب آدمايی هستين.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
عرب دوم: بالابلند؟
عرب اول: نه.
عرب دوم: ميانباريک؟
عرب اول: نه.
عرب دوم: فربه؟
عرب اول: نه.
عرب دوم: کشيده؟
عرب اول: نه.
عرب دوم: نوسال؟ آهوچشم؟ سرو قد؟ رامشگر؟ مجلسافروز؟
عرب اول: نه، نه، نه.
عرب دوم: پس چی؟
عرب اول: شيخ زن دانا میخواهد، زن دانا.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
عرب دوم: زن دانا؟ اين ديگر چگونه زنيست. نشانهاش چيست؟
عرب اول: نشانه آشکاری ندارد.
عرب دوم: کجا میتوان يافتش؟
عرب اول: همه جا و هيچ جا.
عرب دوم: شيخ چه گفت؟
عرب اول: گفت زن دانا نمیترسد.
عرب دوم: از چه؟
عرب اول: از هيچ چيز، شيخ گفت زن دانا تور و طناب نمیخواهد.
عرب دوم: جز اين چه گفت؟
عرب اول: شيخ گفت زن دانا را نوای نی نمیفريبد.
عرب دوم: چطور میتوان او را به حضور شيخ برد؟
عرب اول: شيخ گفت زن دانا با پای خود میآيد.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
عرب دوم: اين زن به چه کار شيخ میآيد؟
عرب اول: هر زنی را که شيخ آزموده و در مجالست خود نشانده، همه اسير ترس و جهل بودند و اگر تسليمش میشدند برای آن بوده که از وحشت رهايی پيدا کنند. اما شيخ اين بار خواستار زنی است که ترس را به دل او راه نباشد و از مصاحبتش چيزها بياموزد و خاطر خوش کند.
عرب دوم: چنين زنی کجا يافت میشود؟
عرب اول: من هم نيافتم!
عرب دوم: من نااميدم.
عرب اول: من هم.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
عرب دوم: پس تور و طناب و شلاق، زن دانا را به دام نمیآورد؟
عرب اول: نه، چه چاره کنم؟
عرب دوم: [از کيسهاش پارچهای بيرون میآورد] اين حرير؟
عرب اول: فريب نمیخورد.
عرب دوم: [يک کيسه خرما بيرون میآورد] اين پنگ خرما؟
عرب اول: شکمباره نيست.
عرب دوم: [چند جواهر و عطر بيرون میآورد] عطر و زيور؟
عرب اول: نه، شيخ گفته دانايی زيور اوست.
عرب دوم: من تاکنون زنها را با اينها میفريفتم، با اينها و وعدههای خوب و خوش.
عرب اول: اما من به زور میبردم، ولی شيخ گفته که زن دانا خودش خواهد آمد.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
عرب دوم: و اينبار لابد زنی خواسته که چنين نباشد.
عرب اول: و دانا و شجاع باشد.
عرب دوم: تو دانايی و شجاعتش را چگونه میشناسی؟
عرب اول: گفتم که با پای خودش میآيد.
عرب دوم: اگر بيايد شجاع است، اما دانا بودنش چه؟
عرب اول: زن دانا از هيچ تجربهای روگردان نيست، به هرکاری دست میزند و هر پيشآمدی را به فال نيک میگيرد، و دانايی را از حاصل اين تجربهها فراهم میآورد و از هيچ چيز هراس ندارد.
عرب دوم: از هيچچيز؟
عرب اول: شيخ چنين گفته.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
تيمسار: فضولی موقوف. تو فقط صبر کن و منتظر باش ببين من چی ميگم. [فکر میکند و زور میزند] بنويس، بنويس پنج، بنويس ماده پنج، بنويس آدم، آدم است. آدم ... آدم است.
استوار: [متعجب و در حال نوشتن هجی میکند] آدم ... آدم است.
تيمسار: [با رضايتخاطر و خندان] اين ديگه خيلی عالی شد ... نه؟ ... هيچکس تا به حال همچو حرف خوبی نزده، آدم آدم است. فکرشو بکن، اين حرف چقدر معنی ميده.
استوار: بله قربان، خيلی معنی ميده.
کاربر ۴۳۸۳۱۲۹
حجم
۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۶۷٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
قیمت:
۷۷,۰۰۰
تومان