آتش هم مثل همهی موجودات زنده میمیرد. زندگیاش پُرشور است و مرگش دراماتیک.
شلاله
همهچیز در تغییر مدام است، و عکس تنها چیزی است که یک لحظهی ثابت در گذشته را حفظ میکند.
mehrdad
تنها دلیل برای ترس از مرگ این است که مرگ شاید پایان کامل و حقیقی آگاهی نباشد. تنها دلیل ترس من از مرگ همین است. مرگ مگر چیست جز تحقیری عمیق و تمامعیار.
شلاله
تا همان روز بیش از هزار سیاه دنبال لشکر راه افتاده بودند. باید آنها را پس میفرستادند، اما به کجا؟ ما که حکومت جدیدی پشت سرمان به جا نمیگذاریم. فقط آتش میزنیم و میرویـم. برای آنها فرقی ندارددوباره برده شونـد یا نه ــ و بدتـر از آن، ممکن است چریک شوند و علیه ما قیام کنند.
شلاله
من زندگی را به احساسات تقلیل نمیدهم دکتر سارتوریوس. من زندگی را به احساسات تعالی میدهم.
شلاله
این دیگر چهجور جهنمی بود؟ بیشک جهنمی که کشیشها و راهبهها تبلیغ میکردند نبود. جهنم آنان بهنسبت جای آرام و مرتبی بود. جهنم آنان در مقابل بهشت بود. این جهنم، جهنم من، هیچ نقطهی مقابلی ندارد. این زندگییی است که دیگر نمیتواند زندگی را تحمل کند.
مهرفر