بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب هوای عشق بارانی است | طاقچه
تصویر جلد کتاب هوای عشق بارانی است

بریده‌هایی از کتاب هوای عشق بارانی است

دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۳از ۱۰ رأی
۳٫۳
(۱۰)
آخرین شگفتی وقتی‌ست که به‌تدریج می‌فهمی دیگر هیچ چیز شگفت‌زده‌ات نمی‌کند.
Mohammad
دیشب در اتاقم شمع خوش‌صحبتی داشتم خیلی خسته بودم ولی می‌خواستم کسی کنارم باشد پس شمعی برافروختم و به صدای دلنشین نورش آن‌قدر گوش کردم تا خوابم بُرد.
-Dny.͜.
ای کسانی که پس از مرگ ما خواهید زیست ما اینجا بودیم
Mohammad
سخت در اندیشهٔ تو، سوار اتوبوس شدم ۳۰ سنت کرایه دادم و به راننده گفتم: ۲ نفر پیش از آن‌که به تنهایی‌ام پی‌ببرم.
-Dny.͜.
خواستار زندگی در جهانی‌ام که درآن کتاب‌ها به باغ‌های بی‌شمار بدل شده‌اند و کودکانی در آنجا مشغول بازی‌اند و شیوه‌های سبز رستن را می‌آموزند
-Dny.͜.
عشق، رفتار مناسبی با یک دوست نیست امیدوارم چنین بلایی به سرت نیاید
؟
مست در میکده‌ای ژاپنی خوب هستم.
-Dny.͜.
روزگاری یکی از دوستانم می‌گفت دوست بودن با کسی صد بار بهتر از عاشق او بودن است. گمان می‌کنم حق داشت
-Dny.͜.
اگر مجسمه‌ای دوست داری، به آینه بنگر دوستانت تو را می‌ستایند. اگر آینه‌ای دوست داری، مجسمه شو جایی برای دوستان جدیدت باز کن.
؟
جایی که کودکان در آن به عنکبوت‌ها عشق می‌ورزند و موهاشان بستری برای خواب آن‌ها می‌شود.
هادی محمودی
وی، ایستاده رو به دریا، به شقیقه‌اش شلیک کرده بود.
نگار
سلامِ خوبی کردم خداحافظی بهتری کرد.
آروین
هنوز آنقدر سرد نشده که هیزم از همسایه ها قرض کنی.
آروین
فقط به این خاطر که مردم عاشق فکر تو هستند نمی‌توانند جسم تو را هم داشته باشند.
آروین
سخت در اندیشهٔ تو، سوار اتوبوس شدم ۳۰ سنت کرایه دادم و به راننده گفتم: ۲ نفر پیش از آن‌که به تنهایی‌ام پی‌ببرم.
آروین
طول عمر بسیار مانند این یکی، درست است؟ خمار، تنها، در محاصرهٔ حماقت‌های معمولی، نمی‌توان کاری کرد، حس می‌کنم به یک توده کثافت شسته شدهٔ گربه بدل شده‌ام.
آروین
رویاها همچو باد اند. می‌وزند. کوچک‌تر هاشان چون نسیم‌اند آن‌ها هم می‌گذرند.
آروین
اگر زن زشتی در ژاپن وجود داشته، حتما در بدو تولد خفه‌اش کرده‌اند.
آروین
تلاش می‌کنند انگلیسی حرف بزنند سخت است. یک کلمه هم ژاپنی بلد نیستم نمی‌توانم کمکی کنم. تلاش می‌کنیم اندکی حرف بزنیم. سپس آن‌ها ۱۰ دقیقه کاملا ژاپنی حرف می‌زنند. می‌خندند، جدی‌اند بین لغات مکث می‌کنند. دوباره تنهایم. قبلا هم این حس را داشته‌ام در ژاپن و آمریکا و هرجای دیگری که نمی‌فهمی دیگران چه می‌گویند.
آروین
بیست سال پیش، فِرِد، یک جفت کفش اسکی خرید. هنوز هم آنها را دارد اما دیگر اسکی نمی‌کند.
آروین
ویکی در جنگل‌ها با مردگان می‌خوابد. اما هر روز صبح گیسوانش را شانه می‌زند. والدین‌اش او را درک نمی‌کنند. و او هم آنها را درک نمی‌کند. آنها سعی می‌کنند، او هم سعی می‌کند. روزی همهٔ این‌ها درست خواهد شد.
آروین
مالی از رفتن به اتاق زیر شیروانی واهمه داشت می‌ترسید وقتی به آنجا می‌رود با دیدن چمدان لباس‌های بیست سال پیش‌اش اشکش سرازیر شود.
آروین
هرچیزی به آرامی از دید ما منحرف می‌شود تا آنجا که فقط انحراف باقی می‌ماند.
آروین
همیشه یک چیز را فراموش می‌کنم: بارها و بارها می‌دانم مهم است اما باز هم به فراموش کردن‌اش ادامه می‌دهم. چندین‌بار فراموش‌اش کرده‌ام مثل مسئله‌ای که هرگز در ذهنم حل نمی‌شود.
آروین
هیچکس نمی‌داند تجربه چه ارزشی دارد اما بهتر از دست روی دست گذاشتن است، همیشه به خودم می‌گویم.
آروین

حجم

۲۸۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۹۱ صفحه

حجم

۲۸۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۳۹۱ صفحه

قیمت:
۲۲,۰۰۰
تومان