بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برای من غمگین نشوید | طاقچه
تصویر جلد کتاب برای من غمگین نشوید

بریده‌هایی از کتاب برای من غمگین نشوید

انتشارات:کارگاه اتفاق
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۵۴ رأی
۴٫۱
(۵۴)
شاید باور نکنید اما آدم هایی پیدا می شوند که بی هیچ غمی یا اضطرابی زندگی می کنند. خوب می پوشند خوب می‌خورند خوب می‌خوابند از زندگی خانوادگی لذت می برند. گاهی غمگین می شوند ولی خم به ابرو نمی‌آورند و غالباً حالشان خوب است و موقع مردن آسان می‌میرند معمولاً در خواب. شاید باور نکنید اما چنین آدم هایی پیدا می شوند.
misbeliever
به کشوری که زندان‌هایش پر و دیوانه‌خانه‌هایش تعطیل‌اند به جایی که تودهٔ مردم از احمق‌ها قهرمانان ثروتمند می‌سازند به این‌جا پا گذاشته‌ایم میان این‌ها راه می‌رویم و زندگی می‌کنیم به‌خاطر این‌ها می‌میریم به‌خاطر این‌ها لال می‌شویم اخته می‌شویم غیرمعمولی می‌شویم عاق والدین می‌شویم به‌خاطر این‌ها این‌ها سرمان کلاه گذاشته‌اند از ما سوء استفاده کرده‌اند گند زده‌اند به ما دیوانه و بیمارمان کرده‌اند خشن شده‌ایم این‌ها ما را بی‌عاطفه کرده‌اند.
misbeliever
اهمیتی ندارد. کمی عشق یا کمی زندگی چیز چندان بدی نیست آن‌چه اهمیت دارد روی دیوارها منتظر است برای همین متولد شده‌ام متولد شده‌ام که در خیابان‌های بی رفت و آمد گل سرخ بفروشم.
Raya
همهٔ زندگی به این ناخوشی مبتلا بوده‌ام: همیشه «این همه آدم» در اطرافم بوده است. امروز صورت‌های زیادی دیدم صدها صورت همه‌شان چشم و گوش و لب داشتند و دهان و چانه و پیشانی و حالا چند ساعتی می‌شود که تنها هستم و حالم بهتر شده است. این خوب است اما مشکل هم‌چنان باقی‌ست می‌دانم که دوباره باید بروم بیرون میان آن‌ها.
misbeliever
از انتظار از معلق بودن از تنگنا خسته‌ام بگذارید بمب‌ها منفجر شوند شما ملت‌های ترسوی دماغو شما غول‌های بی‌وجدان تمامش کنید! تمامش کنید! تمامش کنید! و به سیاره‌ها و ایستگاه‌های فضایی‌تان فرار کنید و آن‌جا را هم به گند بکشید.
misbeliever
پرنده‌ای آبی در قلب من است که می‌خواهد بزند بیرون اما حواس من جمع است فقط می‌گذارم بعضی شب‌ها که همه خواب‌اند بیرون بیاید می‌گویم من می‌دانم تو آن‌جایی پس غصه نخور! بعد می‌گذارمش سرِ جایش اما آن‌جا کمی آواز می‌خواند به او اجازه نداده‌ام بمیرد و باهم می‌خوابیم با عهد مخفی‌مان و همین برای در آوردن اشک یک مرد کافی‌ست اما من گریه نمی‌کنم شما چطور؟
Raya
جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود یک فضای خالی و حتی در بهترین لحظه‌ها و عالی‌ترین زمان‌ها می‌دانیم که هست بیشتر از همیشه می‌دانیم که هست جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود و ما در همان فضا انتظار می‌کشیم و انتظار می‌کشیم.
m.norouzi
پرنده‌ای آبی در قلب من است که می‌خواهد بزند بیرون اما به او سخت می‌گیرم می‌گویم همان‌جا بمان نمی‌گذارم کسی تو را ببیند.
AmirHossein
چند روز بیهودهٔ دیگر روزهای مجروح روزهای تبخیر شده. چند روز بر باد رفتهٔ دیگر روزهای عاطل و باطل روزهای کتک‌خورده پاره پاره. مسأله این‌جاست که روزها جمع می‌شوند و می‌شوند زندگی
Raya
از انتظار از معلق بودن از تنگنا خسته‌ام بگذارید بمب‌ها منفجر شوند
آیلین :):
چه خوب می‌شود اگر کنار ماشین‌تحریر بمیرم به‌جای این‌که پشتم را گذاشته باشم روی لگن سفت بیمارستان.
Mohammad
امروز صورت‌های زیادی دیدم صدها صورت همه‌شان چشم و گوش و لب داشتند و دهان و چانه و پیشانی و حالا چند ساعتی می‌شود که تنها هستم و حالم بهتر شده است. این خوب است اما مشکل هم‌چنان باقی‌ست می‌دانم که دوباره باید بروم بیرون میان آن‌ها.
afsaneh_&_fatemeh
جایی میان قلب هست که هرگز پر نمی‌شود و ما در همان فضا انتظار می‌کشیم و انتظار می‌کشیم.
Dandy
عشق یعنی رقصیدن عشقت با یک غریبه عشق یعنی پیرزنی که یک کف دست نان می‌دزدد عشق یعنی کلمه‌ای که زیاد و زیاد و پیش از موعد به زبان می‌آید.
مریم!
هیچ کمکی از کسی ساخته نیست. فقط خودم هستم، تنها و منتظر، نفس می‌کشم فکر می‌کنم چیزی نیست که به آدم شهامت بدهد. این‌جا اصلاً چیزی نیست.
Friba
تحمل مرگ خودمان آسان است؛ مرگ دیگران! رسیدن مرگ دیگران است که نمی‌توانیم تحملش کنیم.
" بامِ آسمون "
شاید باور نکنید اما آدم هایی پیدا می شوند که بی هیچ غمی یا اضطرابی زندگی می کنند. خوب می پوشند خوب می‌خورند خوب می‌خوابند از زندگی خانوادگی لذت می برند.
.
و کسی از من می‌پرسد ــ بوکوفسکی ساعت چنده؟ و می‌گویم: ــ سه و شانزده دقیقه و نیم احساس می‌کنم گناهکار و منفور و بی‌مصرفم احساس می‌کنم دیوانه‌ام بعدازظهرها خوابم می‌گیرد.
Raya
گوش کنید! نمی‌خواهم وقتی مُردم، گریه و زاری کنید فقط طبق رسوم، خودتان را خلاص کنید. تا جایی که می‌شد زندگی کرده‌ام و اگر قرار باشد کسی به لبهٔ زندگی برسد من رسیده‌ام. در طول یک عمر، هفت یا هشت‌بار زندگی کرده‌ام و این برای هر آدمی کافی است. این آخر کار همهٔ ماست پس لطفاً سخنرانی بی سخنرانی مگر این‌که بخواهید بگویید «او روی اسب‌ها شرط‌بندی می‌کرد و کارش درست بود.» نوبت شما هم می‌رسد و من چیزی را می‌دانم که شما نمی‌دانید شاید.
YaSaMaN
نفرت بیشتر از عشق است. آدم‌ها باهم خوب نیستند. شاید اگر باهم خوب بودند مردن‌مان غم‌انگیز نمی‌شد.
ELNAZ
طبیعی است که در این سن و سال به این فکر بیفتم که یکی از همین شب‌ها بعد از نوشتن ده‌ـ دوازده تا شعر می‌میرم
Mohammad
چوبهٔ دار با صدای ترومپت‌ها برپا می‌شود و مردان کوچک دربارهٔ چیزهایی که از توان‌شان خارج است یاوه‌سرایی می‌کنند.
Mohammad
به این‌جا پا گذاشته‌ایم به بیمارستان‌هایی چنان گران‌قیمت که مردن به‌صرفه‌تر است وکلایی با دستمزدهای سنگین که گناهکار از آب درآمدن به‌صرفه‌تر است به کشوری که زندان‌هایش پر و دیوانه‌خانه‌هایش تعطیل‌اند به جایی که تودهٔ مردم از احمق‌ها قهرمانان ثروتمند می‌سازند
.
در مراسم خاکسپاری‌اش انتطار داشتم از تابوت بیرون بیاید و بگوید «چینانسکی مسیر خوبی بود ارزششو داشت»
farnaz Pursmaily
مرگ می‌آید با پاهای ورم‌کرده و گل‌سرخی میان دندان‌هایش
.
کتاب‌هایم نمی‌توانند به دادم برسند همین‌طور شعرها هیچ کمکی از کسی ساخته نیست. فقط خودم هستم، تنها و منتظر، نفس می‌کشم فکر می‌کنم
" بامِ آسمون "
تحمل مرگ خودمان آسان است؛ مرگ دیگران! رسیدن مرگ دیگران است که نمی‌توانیم تحملش کنیم.
ࡅ߭ܥ‌‌ߊ
مرگ باید آسان بیاید مثل یک قطار باری که وقتی پشتت را برمی‌گردانی صدایش را نمی‌شنوی.
m.norouzi
با هر جان‌کندنی شبِ پیشِ رو را دوام بیاورد.
farzanepoursoleiman
برای من غمگین نشوید
.

حجم

۱۸۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

حجم

۱۸۲٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۱۲۰ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان