آن وقتها که خیلی جوان و خام بودم، پدرم مرا نصیحتی کرد که تا به امروز آویزهی گوشم است؛
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
آلما
قوهی درک خوبیها در زمان تولد به صورت یکسان بین همه تقسیم نمیشود.
Anonymous
. این مشروب نخوردن بین یک مشت آدم بدمست هم خودش امتیاز بزرگیست. میتوانی زبانت را کنترل کنی و بیشتر از آن میتوانی یک کمی هم اشتباه کنی، بقیه آن قدر کورند که اصلاً اشتباهت را نمیبینند!
AP
آدمها مثل همیشه بودند یا حداقل آدمهایی از همان نوع بودند،
AP
گتسبی قهرمان کتاب، مردیست خود ساخته و بزرگ که چون هر انسان دیگری مجموعهای از خوبیها و بدی هاست، اما خوبیهای او بر بدیهایش رجحان دارد و بزرگترین اشتباه او لجاجت و پافشاری بر روی یک آرزوی محال از دست رفته است. گاه باید با دنیا و ناملایمات و نا خراشیدگیهای آن سازگار شد و دنیا را دور زد! کاری که گتسبی نکرد و خواست از نزدیکترین راه به مقصدش برسد و حریف دنیا نشد و زمین خورد.
آلما
وامانده از آرزوهایم بودم و دقیقه به دقیقه بیشتر در این عشق فرو میرفتم و یک دفعه دیدم هیچ چیز دیگری جز این عشق برایم اهمیتی ندارد!
Fateme
«باید یاد بگیریم گه دوستیمان را تا وقتی طرف زندهست نشان بدهیم، نه وقتی گه مرده.
Nika
نمیتوانید گذشته را تکرار کنید.»
ناباورانه فریاد زد:
«نمیشود گذشته را تکرار کرد؟ چرا؟ البته که میشود!»
چنان وحشیانه به اطرافش نظر انداخت که انگار گذشته در جایی بین سایههای خانهاش کمین کرده، در چنگ اوست.
«من فقط میخواهم همه چیز را عین قبل سر جای خودش بچینم.»
Nika
«هر وقت خواستی به کسی ایراد بگیری، حواست باشد که همهی مردم دنیا به خوبی و برتری تو نیستند.»
شاهین
«... و ما همه چی را تولید میکنیم تا تمدن بسازیم،
AP