جملات زیبای کتاب رومئو و ژولیت | طاقچه
تصویر جلد کتاب رومئو و ژولیت

بریده‌هایی از کتاب رومئو و ژولیت

انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز
۳.۷از ۳۸ رأی
۳٫۷
(۳۸)
گم کرده‌ام خود را، گویی نیستم این‌جا.
Mohammad
سامپسون: شمشیر من لخته؛ بجنگ! پشتتم.‌ گرگوری: پشتمی؟ که پا بذاری به فرار؟ سامپسون: از من ترست نباشه. گرگوری: به مریم همه ترسم از توئه.
Mohammad
همه مرگ را زاده‌ایم.
Mohammad
اگر گل سرخ را به هر واژه‌ی دیگری بخوانیم عطرش همان است
Hamid_R_khani
رومئو: عشق. همو که از نخست برآنم داشت به جست‌و جویت آیم،(۸۰) او به من فکر وام داد و من به او چشم. ناوبر نیستم، اما اگر تو در دورترین جای جهان بودی که دورترین دریای جهان بر کرانه‌اش بوسه می‌زد برای متاعی چون تو خطر آن دریا می‌کردم.
الی
خوشبختیم را در بدبختیم می‌خوانم.
Hamid_R_khani
" تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد."
مهدی
و هر درد شدید دردی خفیف‌تر را می‌کشد. اگر به راست چرخیده و گیجی، به چپ بچرخ. درمان هر غم شدید، اندوه دیگری‌ست. بگذار خار چشمت مه پیکری دگر شود تا زهر جان‌گداز پیشین بی‌اثر شود.(۵۰)
sadat
چه چیز دیگر است عشق؟ شکل عاقلانه‌یی از جنون. صفرایی خفقان آور. و یک شیرینی ماندگار.
الی
دو خاندان، به شان و جاه یک‌سان، در ورونای خرم و صحنه‌ی این داستان از کینه‌های دیرین به تمردی نو ره می‌گشایند و شهرگانان، دست‌ها به خون یک‌دگر می‌آلایند. میوه‌ی جانِ نابختیار این دشمنان دو عاشق ستاره سوخته‌اند که جان خویش می‌ستانند، و با فرجام اندوه‌بار و افسوس آور، و با مرگشان، خصومت والدان را به خاک می‌سپارند. رهگذر حزین عشق مرگ‌زای آنان و تداوم خشم والدان‌شان (۱۰) که جز با مرگ فرزندان نتوانست به پایان رسید موضوع دوساعت کوشش نمایش ماست که گر گوش دل به آن سپارید آن‌چه را در این دیباچه نگفتیم، به نیکی در می‌یابید.
کتاب باز
هر آتش بزرگ آتشی کوچک‌تر را می‌بلعد، و هر درد شدید دردی خفیف‌تر را می‌کشد. اگر به راست چرخیده و گیجی، به چپ بچرخ. درمان هر غم شدید، اندوه دیگری‌ست. بگذار خار چشمت مه پیکری دگر شود تا زهر جان‌گداز پیشین بی‌اثر شود.
Hamid_R_khani
دروغگو بوده‌اید چشمان من! ‫زیرا که تا امشب زیبایی واقعی را ندیده بودم.
نارون
هر آتش بزرگ آتشی کوچک‌تر را می‌بلعد، و هر درد شدید دردی خفیف‌تر را می‌کشد. اگر به راست چرخیده و گیجی، به چپ بچرخ. درمان هر غم شدید، اندوه دیگری‌ست. بگذار خار چشمت مه پیکری دگر شود تا زهر جان‌گداز پیشین بی‌اثر شود.
Saeid Ghorbani
دریغا، عشق که بس نازک و لطیف می‌نماید، ‌چون به محک می‌زنیش ستمگر و جباری‌ست.
شلاله
‫ژولیت: تنها عشقم از دشمنم نشان دارد، ‫دیرش شناختم و این جانم می‌آزارد. ‫عشق به شومی هستی پذیرفت در من ‫که با دلم هیچکس آشنا نشد به جز دشمن!
نارون
و هیچ چیز نیست که بد به بار نیارد اگر در راه درستش به کار نگیری. پاکی، بدل به پلیدی شود، اگر نا به جا نشیند و پلیدی گاه تواند که تاثیر صواب گذارد.
Saeid Ghorbani
رومئو: وای بر من! ساعت‌های ملال چه کُند گذرند! پدرم بود آیا که چنان با شتاب رفت؟ بِن‌وُلیو: آری. چه ملالی ساعات رومئو را کُندگذر می‌کند؟ رومئو: نداشتن آن‌چه تندگذرش می کند.
الی
‫تیبالت: چه! با شمشیرِ آخته از صلح سخن داری؟ بیزارم از این کلام، ‫بدان‌سان که بیزارم از دوزخ و از هر مونتاگو و از تو.
نارون
ساعتی پیش از آن که مهر معبود ‫از دریچه‌ی طلایی خاور به بیرون بنگرد
نارون
شادمانه روی برتافتم از آن که شادمانه زدیدار من گریخت
نارون
رومئو: آرام، آرام، مرکوشیو، آرام! ‫سخنانت بی‌معناست. ‫مرکوشیو: آری. چون همه از رویاست، ‫و رویا فرزند مغزی تن آساست ‫و از هیچ چیز نزاده‌اندش جز از خیال، ‫که خود ذاتی نازک دارد چون هوا ‫ و بسیار ناپایدارتر است از باد، که هم اکنون(۱۰۰) ‫با سینه‌ی یخ بسته‌ی [سرزمین‌های] شمال نرد عشق می‌بازد، ‫و چون خشم گیرد، رخت از آن‌جا برمی‌بندد ‫و به جنوب شبنم چکان روی می‌کند.
نارون
‫تا کنون آیا قلبم عاشق بوده‌است؟
نارون
اگر به آن احترام می‌گذاری ‫به نیکی پذیرایش باش، و گره از ابروان بگشای ‫چهره‌ی اخماگین بی حرمتی‌ست به مهمانان و به جشن.
نارون
آمیزه‌ی شکیبایی ناگزیر و خشم سرکش ‫همچو آسودن است برفراز توده‌ی آتش(۹۰)
نارون
عشق، آن هر چیز برآمده از هیچِ نخست˚ آفریده است آن سبکی سنگین، آن مهم بی‌اهمیت، آن زشت‌ترین آشوب برآمده از نفیس‌ترین نقش است! آن پَرِ سُربی‌ست، آن زغال سپید، آن آتش یخین، آن بیماری تندرست،(۱۸۰) آن خوابیده‌ی بیدار. همه چیز است و هیچ نیست.
Saeid Ghorbani
عشق دودی‌ست کز آه عاشق بر می‌خیزد؛(۱۹۰) چون دود محو شود، عشق، آتشی خواهد شد در چشم عاشق تلالو کنان؛ اگر به نومیدی رسی در عشق دریایی از اشک تو به سرشاری می‌رسد. چه چیز دیگر است عشق؟ شکل عاقلانه‌یی از جنون. صفرایی خفقان آور. و یک شیرینی ماندگار.
Saeid Ghorbani
شما خوندن بلدین؟(۶۰) رومئو: آری، خوشبختیم را در بدبختیم می‌خوانم.
Saeid Ghorbani
رومئو: عشق چیز ظریفی‌ست آیا؟ چیزی‌ست بس زمُخت بس گستاخ، پرشوروشر که چون خار نیز می‌گزد. مرکوشیو: اگر عشق خشن است با تو، تو نیز خشن باش با عشق. با هر گزیدنش، تو نیز او را بگز، تا عشق را مغلوب کنی.
Saeid Ghorbani
ژولیت: اگر تو را ببینند به قتلت می‌رسانند.(۷۰) رومئو: دریغا [که نمی‌دانی]، خطر بسیارتر در چشمانت نهفته است تا در بیست شمشیر آنان. تو تنها به لبخندی چهره شیرین کن، که مرا زرهی خواهد شد در برابر دشمنی ایشان. ژولیت: در ازای داشتن همه‌ی جهان، خشنود نیستم تو را این‌جا ببینند. رومئو: ردای شب مرا از چشم ایشان پوشیده می‌دارد. و تو فقط دوستم بدار، گو مرا این جا ببینند. بهتر می‌دارم که نفرت ایشان به زندگیم پایان دهد تا که روزی را بی‌عشق تو بگذرانم.
Saeid Ghorbani
ژولیت: به رهنمایی کدامین کس این جا را یافتی؟ رومئو: عشق. همو که از نخست برآنم داشت به جست‌و جویت آیم،(۸۰) او به من فکر وام داد و من به او چشم. ناوبر نیستم، اما اگر تو در دورترین جای جهان بودی که دورترین دریای جهان بر کرانه‌اش بوسه می‌زد برای متاعی چون تو خطر آن دریا می‌کردم.
Saeid Ghorbani

حجم

۲۴۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۵۳ صفحه

حجم

۲۴۳٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۲۵۳ صفحه

قیمت:
۱۱۲,۰۰۰
تومان