بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب قهقهه شهریاری | طاقچه
تصویر جلد کتاب قهقهه شهریاری

بریده‌هایی از کتاب قهقهه شهریاری

«من خیلی آدم امیدواری نیستم. هرگز نفهمیده‌ام چگونه کسی می‌تواند بابت فقدانِ امید خودش را بکشد. آدم می‌تواند نومید باشد و حتا یک لحظه هم به فکر کشتن خودش نیفتد. امید تنها ارضای ممکن نیست.»
Juror #8
شهریاری در ـ لحظه است، گذشته را فراموش کرده و با آینده کاری ندارد. او به پیش‌آمد آری می‌گوید و بدنش بدل به رخدادِ جهان می‌شود تا جهان بدل شود به صحنهٔ آری گفتن‌های او به بدنش، و آن‌چه درخورِ شهریاری اوست: یعنی در آغوش کشیدن هستی و جست‌وجوی نیستی‌اش: هزینه‌گری بی‌مرز و ارتباط با دیگری، دوستی و عشق ــ آن هم بدونِ تلوس (هدف‌ابژه، غایت).
Juror #8
باتای پیرمردِ داستانِ پیرمرد و دریای ارنست همینگوی را شهریار می‌نامد، زیرا کارِ او نه واجدِ ازخودبیگانگی است و نه بندگی. گرچه کارِ او کاری بدوی است اما با مرگ چنان مواجه می‌شود که با قمار و خطر، با تعلیق و پیش‌آمد، با نوعی خارجِ نابه‌هنگام، که سبب می‌شود شهریار خودیتش را از دست بدهد، و هر آینه با عدم تعینِ بیشتری همراه شود.
Juror #8
شهریار از آن‌رو خدا را می‌کشد که پیش‌تر خود را از دست داده است؛ پس شهریار دوست است و در دوستی و آری‌گویی به دوستی آری‌گوست.
Juror #8
درون‌ماندگاری در تفکرِ باتای با «نیستی» پیوند دارد: طبیعت و خدا، عاشق و معشوق، خود و دیگری تنها در بسترِ نیستی، در موقعیتی ورای هستی، به درون‌ماندگاری ناب و حقیقی دست می‌یابند.
Juror #8
شهریار بی‌وقفه موتور محرکهٔ زندگی، یعنی مرگ جزئی، را به راه می‌اندازد؛ او بی‌وقفه در تلاش است تا خود را از دست بدهد و با تهی شدن از درون، بیش از پیش مستهلک شود.
Juror #8
«آن‌چه که زمانی چهرهٔ سیاسی داشته است و خود را سیاسی تصور کرده است، روزی نقاب از چهرهٔ خود برمی‌دارد، و خود را در هیئت جنبشی دینی نشان می‌دهد.» کیرکگور
Juror #8
«ملتی که دچار کهولت و زوال و فساد بوده است، و با شهامت می‌خواهد از سلطهٔ دولت سلطنتی رها شود تا جمهوری را جایگزین کند، تنها خواهد توانست خود را با جنایات فراوان سرپا نگه دارد، چرا که از پیش در جنایت غوطه‌ور است و اگر می‌خواهد از جنایت گذر کرده و به رستگاری برسد، یعنی از حالتی خشونت‌آمیز به حالتی ملایم و مطبوع دست یابد، به سکون و رخوتی دچار خواهد شد که به‌زودی نابودی قطعی‌اش را به همراه خواهد داشت.» ساد
Juror #8
«تو ای انسان منزوی که امروز دور افتاده‌ای، روزی یک مردم خواهی بود. کسانی که خود را برگزیده و مجهز ساخته‌اند، روزی مردمِ برگزیده را شکل خواهند داد ــ و از همین مردم روزی وجودی زاده خواهد شد که از انسان گذر می‌کند.» نیچه
Juror #8
ما به گونه‌ای وحشیانه دینی هستیم. و از آن‌جا که وجودمان، محکومیت همهٔ آن چیزهایی است که امروزه به رسمیت شناخته می‌شود، الزامی درونی از ما می‌خواهد که قطعی و آمرانه برخورد کنیم.
Juror #8
زمانِ آن رسیده که جهانِ بشرِ متمدن و نورش را وا بنهیم. خیلی دیر است که بخواهیم معقول و دانشور باشیم، همان که به زندگی‌یی بدون هر گونه جذابیت منجر شده است. مخفیانه یا غیرمخفیانه، ضروری است که دیگری شویم، یا در غیر این صورت، دیگر نباشیم [از بودن دست بکشیم].
Juror #8
زندگی همواره در التهاب و غوغایی روی می‌دهد که هیچ پیوستگی آشکاری در آن نیست، اما عظمت و واقعیت خود را فقط در خلسه و عشقِ خلسه‌آور می‌یابد.
Juror #8
وجود صرفاً یک خلأ مشوش نیست: رقصی است که ما را وامی‌دارد مشتاقانه برقصیم. ایده‌ای که همچون ابژه جزء مرده‌ای ندارد، به لحاظ درونی همان‌طور می‌زید که یک شعله.
Juror #8
دنیایی که به آن تعلق داریم، هیچ‌چیزی خارج از نابسندگی هر فرد برای عشق ورزیدن عرضه نمی‌کند: وجودش به آسودگی‌اش محدود شده است. جهانی که نمی‌تواند تا سرحد مرگ دوست داشته شود ــ همان‌گونه که مردی به زنی عشق می‌ورزد ــ هیچ‌چیز جز نفع شخصی و اجبار به کار را بازنمایی نمی‌کند.
Juror #8
اگر چیزی ورای فعالیت سیاسی نمی‌تواند یافت شود، آز بشری به هیچ‌چیز جز خلأ دست نمی‌یابد.
Juror #8
اگر [این جهان] با جهان‌هایی مقایسه شود که محو گشته‌اند، کریه و مخوف است و ناکام‌ترین و مغلوب‌ترین‌شان به‌نظر می‌رسد. در آن جهان‌های محوشده، می‌توانستی خود را در خلسه از دست بدهی، امری که در جهانی از جنسِ وقاحتِ فرهیخته ناممکن است.
Juror #8
مزیت‌های تمدن از طریق روشی که انسان‌ها از آن سود می‌برند، جبران و تعدیل می‌شوند: انسان‌های امروز از آن سود می‌برند تا به پست‌ترین هستنده‌هایی که تاکنون وجود داشته‌اند بدل شوند.
Juror #8
کسی که می‌خواهد خلسه را نادیده انگاشته یا از آن روی برگرداند، موجودی است که تفکرش به سطح تحلیل فروکاسته شده است.
Juror #8
لذت در شهریار میل را ارضا نمی‌کند اما جنگی درونی را در او سبب می‌شود: جنگ و میلی پایان‌ناپذیر، بی‌انجام و فاقدِ ابژه.
Juror #8
شهریاری ورای سودمندی و فایده است، مصرف نمی‌کند، و بی‌مصرف است؛ اگر مصرف کند مازادِ تولید را به کار می‌برد.
Juror #8
این مرگ است که زندگی را به پیش می‌راند.
Juror #8
مرگ برای باتای صرفاً مرگی جسمانی نیست. دقایقی در هستی وجود دارد که دیگر «در» هستی نیست و سوژهٔ حاضر در هستی که می‌خواهد سویه‌های هستی را بشناسد نمی‌تواند به فهمِ آن سویه‌ها راه برد: اندیشیدن به امرِ اندیشه‌نشدنی.
Juror #8
شهریار هم فرسوده است، هم ضدتولید، هم ضدمصرف است، هم فاقدِ خود؛ شهریار نه سوبژکتیو است نه ابژکتیو، نه تلوسی پیشِ رو دارد، نه به آینده می‌اندیشد، گذشته‌اش را فراموش کرده است، و به زعم باتای بی‌وقفه در فرایندهای تولیدِ فزونی مشارکت می‌جوید: شهریاری قهقههٔ مدام است.
Juror #8
با مرگِ خود، که به واسطهٔ مرگِ خدا ممکن شده است، دوستی نیز ممکن می‌شود.
Juror #8
انقلاب‌های لیبرالی نتیجهٔ بحرانِ درون رژیم‌های مطلقه‌اند. بحران درون یک رژیم دموکراتیک ضرورتاً به انقلابی از نوعی دیگر ــ به خاطر موقعیتی انقلابی از نوعی دیگر ــ می‌انجامد.
Juror #8
بشر دیگر چیزی جز یک کارکردِ تولید جمعی نیست که درونِ محدوده‌هایی قابل اندازه‌گیری سروسامان داده شده است (و این امر باعث می‌شود که وی وجودی برای چیزی غیر از خویشتن باشد).
Juror #8
علم یک ماهیت انتزاعی نیست: علم پیوسته به گروهی از انسان‌ها فرو کاسته می‌شود که آرزوها و اشتیاق‌های ذاتی فرایند علمی را می‌زیند.
Juror #8
می‌توان گفت که تنها چیز ممکن در شهریاری این است: تصویری که می‌توان از بشر ساخت، تصویری که شایستهٔ نامِ بشر باشد، محدود نمی‌شود.
Juror #8
قرار دادن خویش در موضع خدا دردناک است: خدا بودن یعنی شکنجه شدن. خدا بودن یعنی در هماهنگی بودن با همه‌چیز، حتا بدترین چیزها. خدا بودن یعنی اراده کردنِ بدترین چیزها.
Juror #8
وجود بدترین شرها غیرقابل تصور است، مگر آن‌که خدا آن را اراده کند.
Juror #8

حجم

۱۶۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

حجم

۱۶۹٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۱۴۰ صفحه

قیمت:
۳۱,۰۰۰
۱۵,۵۰۰
۵۰%
تومان