بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بارون درخت‌نشین | طاقچه
تصویر جلد کتاب بارون درخت‌نشین

بریده‌هایی از کتاب بارون درخت‌نشین

انتشارات:انتشارات نگاه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۸۷ رأی
۴٫۲
(۸۷)
شاید هیچ درختی به اندازه گردو درخت نیست! با چه نیرو و اطمینانی درخت بودن خودش را به رخ می‌کشد! با چه پشتکاری قد برمی‌افرازد و سخت و سنگین می‌شود؛ پشتکاری که در برگ برگش پیداست...
m
چنین می‌رسید که برادرم گذشته از دیوانگی رفته رفته دچار خنگی و ابلهی می‌شود. و این بس دردناک‌تر و وخیم‌تر از دیوانگی بود. دیوانگی، چه خوب و چه بد، نوعی نیروی طبیعی است. ولی ابلهی چیزی جز سستی و درماندگی نیست و به کاری نمی‌آید.
ائمه
کارهای برجسته‌ای که آدمی به پیروی از وسوسه‌ای درونی می‌کند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی‌معنی جلوه می‌کند و پست و بی‌مقدار می‌شود.
osve
هرچه از دستم بربیاید می‌کنم تا لایق اسم و مشخصات انسان باشم.
osve
بسیار دیده شده است که مردمانی که برای آرمانی نه چندان روشن و مشخص مبارزه می‌کنند مجبورند برای جبران گنگی و سستی انگیزه‌هایشان ظاهری بسیار جدی به خود بدهند.
ائمه
بی‌شناخت عشق، تجربه‌های دیگر به چه کار می‌آید؟ بدون شناختن مزه زندگی، به خطر انداختن آن چه سودی دارد؟
osve
در بستر غلتی زدم و بی‌شک برای نخستین‌بار حس کردم که بی‌لباس و با پاهای برهنه در بستری تمیز و گرم خفتن چه لذتی دارد. در همان حال ناگواری حال او را نیز حس می‌کردم که آن بالا خود را درون پتوی زبری پیچیده بود، پاتاوه‌ها پاهایش را می‌فشرد، نمی‌توانست حتی غلت بزند و استخوانهایش از خستگی درد می‌کرد. از آن شب به بعد، همواره این احساس در من زنده مانده است که داشتن بستری با ملافه‌های پاکیزه و تشک نرم خوش چیزی است
mahsa
کارهای برجسته‌ای که آدمی به پیروی از وسوسه‌ای درونی می‌کند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی‌معنی جلوه می‌کند و پست و بی‌مقدار می‌شود
mahsa
هنگامی که آدمی تنها و تکرو زندگی می‌کند، فقط یک جنبه انسانهای دیگر را می‌بیند، جنبه‌ای که آدمی را وامی‌دارد همواره بهوش باشد و حالتی دفاعی به خود بگیرد
osve
هر تب و تابی، از نیاز ژرف‌تری خبر می‌دهد که برآورده نشده است، نشانه کمبودی است.
osve
بله... جنگ... سالهای سال است که من در این کارم، این کار وحشتناک، یعنی جنگ.... و تا آنجا که می‌توانم از خودم مایه می‌گذارم... همه این کار را هم برای آرمانی می‌کنم که حتی برای خودم نمی‌توانم توجیهش کنم... کوزیمو گفت: ــ من هم، سالهاست که برای آرمانی زندگی می‌کنم که خودم هم نمی‌توانم توجیهش کنم. ولی کاری که من می‌کنم هیچ بدی ندارد: بالای درختها زندگی می‌کنم.
Hana
خلاصه این که ما نیز انگیزه‌های بسیاری برای انقلاب داشتیم. افسوس که در فرانسه نبودیم! در این کشور همواره به علت توجه می‌شود و هرگز به معلول نمی‌پردازند
شراره
کارهای برجسته‌ای که آدمی به پیروی از وسوسه‌ای درونی می‌کند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی‌معنی جلوه می‌کند و پست و بی‌مقدار می‌شود.
یوسف صابری
برای بهتر دیدن زمین باید کمی از آن فاصله گرفت.
"هلاله"
کارهای برجسته‌ای که آدمی به پیروی از وسوسه‌ای درونی می‌کند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی‌معنی جلوه می‌کند و پست و بی‌مقدار می‌شود. برادرم هنوز گفته خود را به پایان نبرده از آن پشیمان شد، کاش هرگز آن را به زبان نیاورده بود
رمیصاء
کشیش آماده بود هرنظریه‌ای را بپذیرد، به شرطی که بتوان براساس آن هرآنچه را که اتفاق می‌افتد عادی و طبیعی دانست و فکر هر نوع مشکل و مسوؤلیتی را از ذهن او دور کرد.
رمیصاء
بسیار دیده شده است که مردمانی که برای آرمانی نه چندان روشن و مشخص مبارزه می‌کنند مجبورند برای جبران گنگی و سستی انگیزه‌هایشان ظاهری بسیار جدی به خود بدهند.
شراره
سرانجام، همان گونه که زندگی کرده بود درگذشت: با دلی پر از حسرت و کینه و ذهنی انباشته از خیال و وسواس.
Ati
باید بگویم که با همه آن تجهیزات رزمی‌اش، همچنان مادر بود و دلشوره و بیتابی همه مادران را داشت؛ می‌شد گفت که با آن ژنرال بازی می‌کوشد خود را آرامش دهد، یا این که آن ادهای سپاهیانه دستاویزی است که نمی‌گذارد رنج و غصه از پا درش آورد. در نهایت زن ضعیفی بود و تنها ابزار دفاعی که داشت همان ژنرال بازی بود که از فون کورتویتس به ارث برده بود.
mahsa
همبستگی و سازمانیابی انسان را نیرومند می‌کند، توانایی و استعداد هرکس را شکوفا می‌سازد، و شادی و شوری را به وجود می‌آورد که در زندگی تکروانه به ندرت حس می‌شود
m
(هنگامی که آدمی تنها و تکرو زندگی می‌کند، فقط یک جنبه انسانهای دیگر را می‌بیند، جنبه‌ای که آدمی را وامی‌دارد همواره بهوش باشد و حالتی دفاعی به خود بگیرد).
ائمه
ولی به‌نظر من چنین می‌رسید که برادرم گذشته از دیوانگی رفته رفته دچار خنگی و ابلهی می‌شود. و این بس دردناک‌تر و وخیم‌تر از دیوانگی بود. دیوانگی، چه خوب و چه بد، نوعی نیروی طبیعی است. ولی ابلهی چیزی جز سستی و درماندگی نیست و به کاری نمی‌آید.
Hana
ولی به‌نظر من چنین می‌رسید که برادرم گذشته از دیوانگی رفته رفته دچار خنگی و ابلهی می‌شود. و این بس دردناک‌تر و وخیم‌تر از دیوانگی بود. دیوانگی، چه خوب و چه بد، نوعی نیروی طبیعی است. ولی ابلهی چیزی جز سستی و درماندگی نیست و به کاری نمی‌آید.
Hana
کارهای برجسته‌ای که آدمی به پیروی از وسوسه‌ای درونی می‌کند باید ناگفته بماند؛ همین که آن را به زبان بیاوری و از آن لاف بزنی چیزی بیهوده و بی‌معنی جلوه می‌کند و پست و بی‌مقدار می‌شود.
FMG
برادرم می‌توانست باز پاسخ زیرکانه‌ای بدهد، و یا حتی ضرب‌المثل لاتینی به زبان بیاورد. و اگر چنین کرده بود امروزه هیچ‌چیز از آنچه گفته بود به یادم نمی‌آمد. امّا از آن همه جمله‌های دهن پرکن خسته شده بود. این بود که زبانش را بی‌ادبانه بیرون آورد و به صدای بلند گفت: ــ امّا منی که این بالا هستم، شاشم خیلی بلندتر از مال دیگران است! جمله چندان پرمعنایی نبود، امّا دیگر جایی برای بگومگو نمی‌گذاشت.
معصوم زاده
چگونه می‌توان هم از مردم گریخت و هم از نزدیک با ایشان، و برایشان، زندگی کرد؟ چگونه می‌توان هم به زندگی آدمیان و قراردادهای دیرینه آن پشت پا زد و هم برای آنان، و به کمک خودشان، زندگی نو و نظم نوینی را جستجو کرد؟
azar
جسورانه‌ترین کارها را باید با روحیه صاف و ساده انجام داد.
Nilloo Co
تا دم مرگش سرسختانه به خویشتن وفادار ماند و تنها به این وسیله بود که توانست به ما درسی بیاموزد.
Nilloo Co
در عمل پدر و مادر بسیار خوبی بودند، امّا تا آن اندازه به ما بی‌توجه بودند که ما تقریبآ به هوای خودمان بزرگ شدیم. این بد بود یا خوب بود؟ کسی چه می‌داند.
Moti
مادر سرگرم تماشای آن حباب‌ها بود که اتاق را از رنگین‌کمان پر می‌کرد. ــ چکار دارید می کنید؟ این را با همان لحنی می‌گفت که در کودکی‌مان به کار می‌برد و از ما خرده می‌گرفت که چرا بازیهایی می‌کردیم که به نظر او بیش از اندازه بچگانه و بیهوده بود. با این همه، چنین می‌نمود که شاید برای نخستین بار از بازی ما خوشش آمده است. حباب‌های صابون تا نزدیک چهره‌اش می‌رسید؛ آنها را فوت می‌کرد و می‌ترکاند و لبخند می‌زد. حبابی میان دو لبش نشست و همان‌جا ماند، نترکید. زنها و من روی بستر خم شدیم. کاسه از دست کوزیمو افتاد. مادر مرده بود.
pegahl

حجم

۲۳۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

حجم

۲۳۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۷۹

تعداد صفحه‌ها

۳۲۰ صفحه

قیمت:
۱۴۳,۰۰۰
تومان