بریدههایی از کتاب رنگ های رفته دنیا و گزیده ای از پرونده پنهان
۴٫۰
(۲۰)
دختران شهر
به روستا فکر میکنند
دختران روستا
در آرزوی شهر میمیرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر میکنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک
میمیرند
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانهاش نمیرسد
ژنرالیسم
گفتی
دوستت دارم وُ
من
به خیابان رفتم.
فضای اتاق
برای پرواز کافی نبود
Faezeh
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانهاش نمیرسد
sety seyfi
به شانهام زدی
که تنهاییام را تکانده باشی
به چه دل خوش کردهای؟!
تکاندن برف
از شانههای آدمبرفی؟
ش
بگذار خدا
دوباره دستهایش را بشوید
در آینه بنگرد
شاید
تصمیم دیگری گرفت
Soh Bat
دختران شهر
به روستا فکر میکنند
دختران روستا
در آرزوی شهر میمیرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر میکنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک
میمیرند
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانهاش نمیرسد
شیلا در جستجوی خوشبختی
میخواهم تو را بکشم
اما
چاقو را در سینهٔ خود فرو میکنم
تو کشته خواهی شد
یا من؟
صبا دوست
فرصتی نمانده است
بیا همدیگر را بغل کنیم
فردا
یا من تو را میکشم
یا تو چاقو را در آب خواهی شست
Kamand Kamoei
دریای بزرگ دور
یا گودال کوچک آب
فرقی نمیکند
زلال که باشی
آسمان در توست
ژنرالیسم
به شانهام زدی
که تنهاییام را تکانده باشی
به چه دل خوش کردهای؟!
تکاندن برف
از شانههای آدمبرفی؟
Zahra.kazemi6
و تازه میفهمم
که برف خستگیِ خداست
آنقدر که حس میکنی
پاککنش را برداشته
میکشد روی نام من
روی تمام خیابانها
خاطرهها
خنجرها.
ژنرالیسم
به شانهام زدی
که تنهاییام را تکانده باشی
به چه دل خوش کردهای؟!
تکاندن برف
از شانههای آدمبرفی؟
ژنرالیسم
من تنها میشوم
تو تنها...
نه!
این فعل
حذف با قرینهٔ لفظی نمیشود
میدانم نمیشوی
ژنرالیسم
درخت میشوم
تو پاییزی
کشتی میشوم
تو بینهایت توفانها
تفنگت را بردار
و حرفت را راحت بزن!
ژنرالیسم
دریای بزرگ دور
یا گودال کوچک آب
فرقی نمیکند
زلال که باشی
آسمان در توست
Ehsan
و آن پرندهٔ کوچک
که رؤیای من و تو بود
در دهانش برگی گذاشتهاند
تا سکوت کند
از شب به شب گریختهایم
دستهایت را به تاریکی فرو ببر
و هر چه را لمس کردی
باور کن
Kamand Kamoei
چون برف
که هرگز هیچکس ندانست
تکههای خودکشی یک ابر است
ژنرالیسم
کلیدهای گمشده روزی پیدا خواهد شد
با قفلهای گمشده چه کنیم؟
paria
دریای بزرگ دور
یا گودال کوچک آب
فرقی نمیکند
زلال که باشی
آسمان در توست
دختر امام رضا 💛
در اطراف خانهٔ من
آن کس که به دیوار فکر میکند
آزاد است
آن کس که به پنجره
غمگین
و آنکه به جستوجوی آزادیست
میان چاردیوار نشسته
parya.prz
درختی قدیمیام
آنقدر قدیمی
که فراموش کردهام
روزی
سیب زاییدهام یا گلابی؟
همسایه
و داستان غمانگیزی است:
دستی که داس را برداشت
همان دستیست
که روزی
در خوابهای مزرعه گندم کاشت.
sety seyfi
چای را دم میکنیم؟
یا چمدان را میبندی؟
saeedi
این فیلم را به عقب برگردان
آنقدر که پالتوِ پوستِ پشتِ ویترین
پلنگی شود
که میدود در دشتهای دور
آنقدر که عصاها
پیاده به جنگل برگردند
parya.prz
شلیک هر گلوله خشمی است
که از تفنگ کم میشود
سینهام را آماده کردهام
تا تو مهربانتر شوی
همسایه
درخت میشوم
تو پاییزی
کشتی میشوم
تو بینهایت توفانها
تفنگت را بردار
و حرفت را راحت بزن!
شیلا در جستجوی خوشبختی
ایستادهام
در اتوبوس
چشم در چشمهای ناگفتنیاش.
یک نفر گفت:
«آقا
جای خالی
بفرمایید»
چه غمگین است
وقتی در باران
به تو چتر تعارف کنند.
محمدمهدی81_313
یک پرندهٔ بیمعرفت هست
که میدانم روزی به آسمان خواهد رفت
و برنمیگردد.
من او را بیشتر دوست دارم
saeedi
فریاد من
بلندتر از سکوت تو نیست
Kamand Kamoei
و انگار تمام جادهها را
با پرگار کشیده است
ش
حجم
۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه
حجم
۴۰٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۵
تعداد صفحهها
۱۰۷ صفحه
قیمت:
۳۱,۵۰۰
۱۵,۷۵۰۵۰%
تومان