بریدههایی از کتاب تاریخ مذکر
۳٫۶
(۹)
هرکسی به دیگری ظلم کرده، به خود نیز ظلم میکند و این حرف فانون درباره دژخیم فرانسه در الجزایر، که هر دژخیمی، چون یک الجزیرهای را شکنجه میداد، به تدریج شروع میکرد به شکنجه دادن زن و بچهاش، کلاً دربارهی تمام روابط استعماری و استعمارگران صادق میشود که: دیگران را بزنی، خود را هم درواقع زدهای و یا به زودی خواهی زد.
من
سنت اگر ذات تحول را نپذیرد، سنت اگر خود را با انقلاب در سنت توجیه نکند، سنت اگر نخواهد دگرگون شود و اگر نخواهد دگرگون کند، خود به خود از بین خواهد رفت.
من
اسلام، هرگز مثل مسیحیت معتقد نیست که اگر کسی سیلی برصورتت نواخت آنسوی صورتت را به سوی او برگردان تا با نیمرخ دوم همان کار را بکند که با نیمرخ اول کرده است. اسلام معتقد است که تودهنی ظلم را با مشت متقابل جواب بده، چرا که اگر چنین تحرکی از خود نشان ندهی، خودکامگان بر تو چیره خواهند شد و دیگر نخواهی توانست نفس بکشی، و نسل بشر به کلی به سوی نابودی خواهد رفت.
t
سبک، از برخورد موقعیت زبان کنونی با موقعیت گذشته زبان بوجود میآید
من
فرهنگ، تنها از طریق زبان و از طریق گسترش زبان در عمق و طول و عرض زنده میماند.
من
تا زمان فروغ فرخزاد، شعر فارسی از داشتن معشوق مرد، معشوق مردی که از دیدگاه جنسی، عاطفی و جسمانی یک زن دیده و تصویر شده باشد، محروم مانده است.
کاربر حسن ملائی شاعر
محکوم کردن ساده است ولی جستن علل اصلی و اساسی و تعلیل منطقی از مسائل دشوار است.
من
فرهنگ مسألهایست طبقاتی و فرهنگ رسمی هر جامعه، فرهنگ طبقهی حاکم آن جامعه است.
من
دشمن واقعی نویسندهی امروز، پیشداوری او دربارهی اشخاص و حوادث، و پیشداوری دیگران دربارهی اوست. ما نیازمند نویسندگانی هستیم که جرأت تفکر داشته باشند، چفت و بستهایی را که به مغز واندیشهی خود زدهاند بشکنند، از محافل تنگ و تاریک دوستی و دشمنی بیرون بیایند، قدم در هوای زلال بدون پیشداوری بگذارند، جزمیتهای خصوصی و قالبهای پیش ساختهی عمومی را رها کنند و خود را در مسیر سیلان آزاداندیشه قرار دهند. در یک کلام: تفکر کنند.
alireza atighehchi
دشمن واقعی نویسندهی امروز، پیشداوری او دربارهی اشخاص و حوادث، و پیشداوری دیگران دربارهی اوست. ما نیازمند نویسندگانی هستیم که جرأت تفکر داشته باشند، چفت و بستهایی را که به مغز واندیشهی خود زدهاند بشکنند، از محافل تنگ و تاریک دوستی و دشمنی بیرون بیایند، قدم در هوای زلال بدون پیشداوری بگذارند، جزمیتهای خصوصی و قالبهای پیش ساختهی عمومی را رها کنند و خود را در مسیر سیلان آزاداندیشه قرار دهند. در یک کلام: تفکر کنند.
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹
قبول بکنید که زبان ترکی عثمانی، به هماناندازهی زبان فارسی و فرانسه، زیبا و پرآهنگ است. و این را هم بدانید که اگر فارسی و فرانسه هم به صورت مکتوب در نیایند، آنها هم زیبائی و آهنگ خود را، به شکلی که اکنون دارند، از دست خواهند داد و به هماناندازه ترکی آذربایجانی یک پرتقال فروش که شما فکر میکنید زشت است زشت خواهند شد.
من
کتابهای «رابرت گریوز» انگلیسی، که بررسیهای شاعرانه هستند و نه علمی، بررسیهای علمی «اولین رید» ، نوشتههای مردی چون «رابرت بریفالت» و زنانی چون «مری دیلی» ، «فیلیس چسلر» ، «ادرین ریچ» ، «سیمون دوبووار» و «مونیکا ویتیگ» نشان میدهد که خانوادهی تاریخی واکنشی پدرسالارانه علیه مادرسالاری بوده است.
من
تجربهی زندگی به من آموخته است که منت آدمهای به ظاهر کوچک ولی در باطن مهربان و بزرگ را بکشم، ولی هرگز گله از روزگار نکنم، حتی اگر روزگار به گندگی روزگار ما باشد.
niloufar.dh
ما نیازمند نویسندگانی هستیم که جرأت تفکر داشته باشند، چفت و بستهایی را که به مغز واندیشهی خود زدهاند بشکنند، از محافل تنگ و تاریک دوستی و دشمنی بیرون بیایند، قدم در هوای زلال بدون پیشداوری بگذارند، جزمیتهای خصوصی و قالبهای پیش ساختهی عمومی را رها کنند و خود را در مسیر سیلان آزاداندیشه قرار دهند. در یک کلام: تفکر کنند.
niloufar.dh
تصوف در نتیجهی سرکوب شدن غرایز انسانی مربوط به آزادی اجتماعی به وجود آمده است؛ و جانشینی است برای تمام غرایز گردنکشی و سرکشی وآزادی طلبی اجتماعی.
niloufar.dh
اگر مردم، عصبیت قومی خود را از دست نداده بودند، و اگر فلسفهی بیاعتباری زندگی، به صورت تنها فلسفهی حاکم بر اذهان مردم در نیامده بود، هجوم مغول، هرگز به صورت بلائی که از آسمان نازل شده باشد، موجه جلوه داده نمیشد. مردم، آنقدر بیارزش بودن زندگی را به خود تلقین کرده بودند که مردمی دیگر فرا رسیدند و نشان دادند که واقعاً زندگیای که آنها میکنند، بیارزش است.
niloufar.dh
پس از هجوم مغول، بیاعتبار بودن زندگی در اذهان ایرانیان بیشتر رواج یافت؛ و به همین دلیل در طول حکومت مغولان، نهضتی ضد مغولی که نهضتی راستین و پرتحرک به شمار بیآید، پیدا نشد؛ چرا که زوال اجتماعی عصبیت قومی را به کلی از بین برده بود، و پوسیدگی در شعور مردم راه یافته یود و بدیهی است که هیچ نهضت اجتماعی نمیتواند از میان ویرانههای زوال اجتماعی و پوسیدگی فکری به پاخیزد و بر تاریخ مسخر شود.
niloufar.dh
دربارهی یک کتاب باید نوعی داوری مرکب بشود: یکی آن کتاب به صورت ادامهی کتابهای قبلی و یا تغییر دهندهی محتویات آنها بهر نسبتی از نسبتها؛ و دیگری آن کتاب به صورت ادامهی حیات و منعکسکنندهی یک عصر و استعدادهای فکری آن عصر
ghazalla
ما نیازمند نویسندگانی هستیم که جرأت تفکر داشته باشند، چفت و بستهایی را که به مغز واندیشهی خود زدهاند بشکنند، از محافل تنگ و تاریک دوستی و دشمنی بیرون بیایند، قدم در هوای زلال بدون پیشداوری بگذارند، جزمیتهای خصوصی و قالبهای پیش ساختهی عمومی را رها کنند و خود را در مسیر سیلان آزاداندیشه قرار دهند. در یک کلام: تفکر کنند.
ghazalla
فخرفروشی به هرچیز، در شرایطی که ما هستیم، بچگانه است؛ در جریان طوفانی که از هر سو میوزد ما باید دو دستی کلاهمان را بچسبیم که مبادا بادهای مسموم بقاپند و ببرندش.
ghazalla
حس تاریخی، قسمت اعظم جهانبینی یک شاعر را تشکیل میدهد؛ باید شاعر بداند که در این لحظه از تاریخ، چه زبانی، چه شکلی، چه آهنگ و وزنی و چه سبکی، نشاندهندهی چه موقعیت فردی، سیاسی و یا تاریخی میتواند باشد. در غیر این صورت، کار شاعر به تفنن و مزاح شباهت خواهد داشت، و کار جدی، با سنگینی و عظمت خود، شائبهی هر نوع تفنن و مزاح را از خود دور میکند.
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹
تاریخ ما، به شهادت خودش، در طول قرون، به ویژه پیش از مشروطیت، تاریخی مذکر بوده است؛ یعنی تاریخی بوده است که همیشه مرد، ماجراهای مردانه، زور و ستمها و عدل و عطوفتهای مردانه، نیکیها و بدیها، محبتهاو پلشتیهای مردانه بر آن حاکم بودهاند. زن اجازهی نقش آفرینی نیافته است به همین دلیل از عوامل مؤنث در این تاریخ چندان خبری نیست.
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹
تاریخی که بر آن عطوفت و محبت و زیبائی و شکوفائی زن حاکم نباشد، تاریخی که در آن نقشی صحیح و درست و زیبا از انگشتهای زن نباشد، تاریخی ظالم و قاهر و فاجر خواهد بود، و تاریخ گذشته ایران واقعاً تاریخی ظالم و مذکر است، تاریخی است که در بستر عطوفت زنانه، هرگز جاری نشده است؛ و به همین دلیل از شقاوت، سرسختی و خشونتی بهره برده است که به ندرت میتوان نظیرش را در تاریخ اقوام دیگر پیدا کرد. فرهنگ ایران نیز، اگر نه همیشه مذکر، لااقل در اغلب موارد مذکر، و بعد در دورانهای خاصی خنثی بوده است.
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹
ریشههای ملیتپرستی به وسیلهی خود اقوام مسلمان کاشته شد و بعد به صورت بزرگترین نقطهی ضعف کشورهای مسلمان مورد استفادهی عناصر اجنبی در طول چند قرن گذشته قرار گرفت و بعد استعمار از آن بزرگترین سودها را برد و هنوز هم که هنوز است بزرگترین استفادهها را از آن میبرد.
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹
تصوف در نتیجهی سرکوب شدن غرایز انسانی مربوط به آزادی اجتماعی به وجود آمده است؛ و جانشینی است برای تمام غرایز گردنکشی و سرکشی وآزادی طلبی اجتماعی
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹
ترکها خط خود را عوض کردند به گمان اینکه با عوض کردن خط عربی یا فارسی به خط لاتین، خود به خود دروازههای غرب به رویشان باز خواهد شد و ترک در غربی مستحیل خواهد شد و بیگانگی ترک و غربی از میان برخواهد خاست. در عمل چنین نشد. نه کینهی ترک نسبت به غربی از میان رفت؛ به دلیل اینکه ترکها، تا حال چندین بار یونانیهای ترکیه را کتک زده، کشته، اموالشان را غارت کردهاند؛ نه غربیها حاضر شدند ترکها را به عنوان یک کشور غربی و اروپائی به رسمیت بشناسند؛ و اگر مسألهی قبرس هنوز لاینحل مانده، علتش این بوده که در این جزیره، دو هویت (یکی شرقی و دیگری غربی) با تعصب تمام، در مقابل هم قد برافراشتهاند. ولی یونانیها که خطشان، هم با خط شرقیان فرق میکرد و هم با خط غربیان، و در مجموع از یک چهارم جمعیت ترکیه هم کمتر بودند، هرگز کوچکترین تغییری در خط خود ندادند. و حالا؟ یونانی غربی است به رغم خط متفاوتش با تمام کشورهای غربی؛ و ترک، شرقی است به رغم خط واحدش با تمام کشورهای غربی و خط متفاوتش با تمام کشورهای شرقی.
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹
مارکس در جوامع غربی، مسیحیت را کوبیده بود، مارکسیستهای دوآتشهی ما، اسلام را کوبیدند، به گمان اینکه مسیحیت دین است و اسلام هم دین است؛ مارکس مسیحیت را کوبید، پس ما هم باید اسلام را بکوبیم. بدین ترتیب رابطهی بین تودههای مسلمان را با تفکر قطع کردند
کاربر ۱۸۰۲۷۳۹
روی آوردن به تهران نیز هزار مشکل دارد. سرگردانی و بیپناهی، غوغای آهن و ماشین و تنهائی عمیق و غریب در میان دو سه میلیون آدم دیگر و نداشتن گوشهای آرام به نام منزل و خانه و کارگاه و مسکن، از مشکلات هنرمند و شاعری هستند که رخت به سراچه آسمان سیاه شهری پرسرو صدا میکشند. «راینر ماریا ریلکه» گفته است که شهرهای بزرگ شخصیت افراد را خرد میکنند.
reza6487sr
هنرمند کسی نیست که ناگهان دیوانه میشود، به سرش میزند و چیزی خلق میکند. نه! جنون، ازین دست، اصلاً هنر نیست. هنرمند تربیت میشود، یعنی تربیت شدهی کارهائی است که دیده و خوانده و شنیده، تربیت دیده ماجراهایی است، از هردست، که داشته.
reza6487sr
حجم
۳۲۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۷۵ صفحه
حجم
۳۲۶٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۳
تعداد صفحهها
۳۷۵ صفحه
قیمت:
۹۵,۰۰۰
تومان