بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب علیه تو اعلان عشق می دهم | طاقچه
تصویر جلد کتاب علیه تو اعلان عشق می دهم

بریده‌هایی از کتاب علیه تو اعلان عشق می دهم

نویسنده:غاده السمان
انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۷ رأی
۴٫۱
(۷)
من درِ صدف حلزونی‌ام را به روی خود محکم بسته‌ام پس چگونه صدای تو نفوذ کرده است
رِ
ای پاکیزگیِ برف سال آینده، دوستت می‌دارم با تمامیِ اشتیاق ممکن و با تمامیِ غصه‌ها...
nia
ای غریبه... باور مکن وقتی به تو می‌گویم فراموشت کرده‌ام، و این‌که سینه‌ی تو دیگر آشیانه‌ی من نیست و این‌که چشمانت دیگر افق من نیست و این‌که خشم تو گیوتین من نیست... زیرا قلب من همواره گویی زرین است که می‌غلتد بر پله‌های طبع تو و میدان‌های هوشیاری و باران‌های روزهای تو...
Hasti.hdd
هیچ قطره‌ای در موج قادر نیست که به سوی ذره‌ی شنی برگردد که قبلاً او را دربرگرفته بود
رِ
جدایی یا وصل من علیه تو اعلانِ عشق می‌دهم علیه تو اعلانِ صلح می‌دهم علیه تو اعلانِ اشتیاق می‌دهم علیه تو اعلانِ عفو می‌دهم بی‌هیچ پشیمانی چرا که من جسمم را و روحم را به تو بخشیدم.
nia
تنها زلزله‌ باشد که بازمانده‌ی ما و خاکستر ما را درهم آمیزد، بعد از آن‌که زندگانی شادی یک دیدار نامتناهی را بر ما حرام گردانید.
nia
چگونه می‌توانم تو را ببخشم تو از درجه‌ی غلیانْ مرا به سرمای زیر صفر رساندی تو نور در پوست من بودی تو نفس بلند شادی در چشمان من بودی تو تمامیِ چیزهای زیبا و شریف بودی و تمام چیزهایی که حرفه‌ی چالش‌برانگیزی داشت
nia
من علیه تو اعلانِ عشق می‌دهم علیه تو اعلانِ صلح می‌دهم علیه تو اعلانِ اشتیاق می‌دهم علیه تو اعلانِ عفو می‌دهم بی‌هیچ پشیمانی چرا که من جسمم را و روحم را به تو بخشیدم.
Hasti.hdd
و قلب تو برای نور و ظلمت گسترده می‌شود و برای همه‌ی طیف‌های نور و سایه...
رِ
روزگار ما چونان درخت پیچک دوزخی، در پیرامون اعصابم رشد می‌کند
رِ
به تو می‌گویم ما به پایان رسیدیم... اما کشتزار اخگر در وادی عشق ما همواره در زیر خاکستر در جوشش است... و اشتیاق من به تو پیوسته همچون پرندگان دریاچه‌ها به کناره‌های تو پرواز می‌کند
nia
با تو تنها با تو ذوب شدم، رقصیدم و همه‌جا پراکنده شدم
nia
چگونه جرئت می‌کنی و باور می‌کنی وقتی که می‌گویم تو را فراموش کرده‌ام؟ * چگونه چگونه‌ات ببخشایم که باور می‌کنی وقتی به تو می‌گویم فراموشت کرده‌ام؟...
nia
من باور نمی‌کنم چگونه ناگهان از مرحله‌ی اخگر به مرحله‌ی خاکستر نقل‌مکان کردم
nia
خورشید سیاه من طلوع می‌کند و من ذوب می‌شوم نیرومند می‌شوم چرا که من به پروازم بازمی‌گردم سوخته و سوزاننده بی‌پایان من ده‌ها‌بار سوختم تا این‌که غبار من و گریه‌ام مرا ترک کرد و تارهای عنکبوت از من دور شد
nia
من کشف کرده‌ام که چگونه با تمامی لبان زخمم، بخندم!...
nia
این است درد درست که نه نامی دارد و نه توجیهی، مرا تا استخوان از هم می‌درد با لحظات گذرا و سوزان...
nia
اما گویی من مُرده‌ام این سپیده‌دم مرا در خود فراگرفته است بی‌آن‌که چیزی در گوشم زمزمه کند و نزدیک است که خورشید از زخمم بالا رود تا در مسیر خویش، روزی جدید را اختراع کند گویی من مُرده‌ام... روزی جدید وجود ندارد.
nia
اندوهی بی‌پایان به من هجوم می‌کند و من شریانی می‌شوم خون‌بار در جنگل تاریک اشتیاق... و برخلاف آن‌که دیدار فراخواهد رسید من بیهوده به فراق رشوه‌می‌دهم برای آرزوی دیدار
F.saljoughi
ای کسی که به تیررسِ فریاد نزدیکی و از تیررسِ عمر به دور! من علیه تو اعلانِ عشق می‌دهم من علیه تو اعلانِ صلح می‌دهم من علیه تو اعلانِ عفو می‌دهم برخلاف آن‌چه که بود و آن‌چه خواهد بود!...
Hasti.hdd
و قلب تو برای نور و ظلمت گسترده می‌شود و برای همه‌ی طیف‌های نور و سایه...
رِ

حجم

۴۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

حجم

۴۳٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۷۸ صفحه

قیمت:
۲۸,۰۰۰
تومان