بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب شهریور شعله ور | طاقچه
تصویر جلد کتاب شهریور شعله ور

بریده‌هایی از کتاب شهریور شعله ور

۳٫۸
(۵)
راهزنان زن و شوهری را در بیابان به دام می‌اندازند. می‌گویند اگر زن برایشان برقصد، هر دو را رها می‌کنند. زن بی‌نهایت زیبا می‌رقصد. راهزنان به عهدشان وفا می‌کنند و بی‌خدشه‌ای به آنان می‌روند. زن که منتظر تقدیر و تحسین همسر است، با رویگردانی او مواجه می‌شود. علت را می‌پرسد. مرد می‌گوید آن‌ها به حرکت موزونی از تو راضی بودند. دست و پایی تکان می‌دادی هم کفایت می‌کرد. لازم نبود تا این حد خوش‌رقصی کنی.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
المیرا خیلی به خودش رسیده و همین باعث شده بود زشت‌تر از همیشه به نظر برسد. جذابیت، که همیشه از زیبایی مهم‌تر است، امری درونی است. برای زیبا شدن هزار کار می‌شود کرد که اتفاقاً اغلب آن‌ها به موفقیت می‌انجامد اما برای جذابیت هیچ کاری نمی‌شود کرد. جذابیت حاصل رضایت درونی از لحظه اکنون است. المیرا اضطراب یک مطرود و شهراد آرامش یک مغروق را داشت.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
شهراد عاشق هر چیزی بود که ربطی به خیابان‌های تخت‌جمشید، عباس‌آباد و تخت‌طاووس داشته باشد. همیشه حس می‌کرد این سه خیابان، مثل سه خواهر عاقل و دوراندیش، نقشی آشتی‌جویانه بین دو بخش تهران بازی می‌کنند، همان کاری که طبقه متوسط در جامعه انجام می‌دهد: غربی و شرقی هستند و نه شمال و جنوبی.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
شهراد فکر می‌کرد مکان‌ها، خانه‌ها، جاده‌ها، کوچه‌ها، خیابان‌ها و درخت‌ها جزو حافظه بصری آدم‌ها هستند و وقتی از کودکی آن‌ها را هر روز ببینی به‌شان امنیت و ثبات می‌دهند. اما وقتی این‌طور مغول‌وار تخریبشان می‌کنند در واقع به تو اضطرابِ ناامنی گذر سریع وقایع می‌دهند.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
مشکل ما این است که مسئولان نسل اولمان هنوز بر سر کارند. خود این زیاد مهم نیست. مشکل این‌جاست که آن‌ها علاوه بر خرج فرزندانشان، باید خرج نوه‌هایشان را از همین خاک دربیاورند. آن هم نوه‌ای که به کمتر از زندگی در آمریکا و انگلیس و کانادا و اگر خیلی بدبخت باشد اسکاندیناوی و استرالیا راضی نمی‌شود. این است که بندگان خدا روزبه روز باید بیشتر بولدوزر زیر ثروت کشور بیندازند.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
"بیشتر زن‌ها تازه وارد بازار کار شده‌ن و جوگیرن. فکر می‌کنن رسالت تاریخی دارن اخلاقی باشن." شهراد گفت: "چه حرف‌ها! من به اندازه موهای سرم کارمند زن به‌دردنخور دیده‌م. با مردها خوبن عمومآ ها. با زن‌ها ولی مثل سگ برخورد می‌کنن."
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷
شهراد فکر کرد بهتر است همین‌طور چمران را برود تا مدرس و بعد صدر و بابایی و برسد تا خیابان استخر.
کاربر ۳۷۷۹۸۰۷

حجم

۳۶۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۰۳ صفحه

حجم

۳۶۸٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۵۰۳ صفحه

قیمت:
۵۵,۰۰۰
تومان