بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب برادران سیسترز | طاقچه
تصویر جلد کتاب برادران سیسترز

بریده‌هایی از کتاب برادران سیسترز

انتشارات:نشر چشمه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۹از ۵۳ رأی
۳٫۹
(۵۳)
«همیشه بهترین ترانه‌ها غمگینن.»
آوا
خیلی هم آدم بدی نیست. شاید برای خوب بودن خیلی تنبله
imalializade
صدای خنده می‌آمد ولی حس نشاط نداشت، بیشتر چیزی بود جنون‌آمیز و پلید.
Amir Ganjkhani
«شانس آورده. اگه می‌مرد خیلی مرگ مضحکی بود.» «مرگ مرگه.» «اشتباه می‌کنی. مرگ انواع‌واقسام داره.» با انگشتانم شروع کردم به شمردن؛ «مرگ آنی، مرگ آروم، جوون‌مرگی، مرگ موقع پیری، مرگ شجاعانه، مرگ از روی بزدلی.»
طلا در مس
رابطهٔ خونی چه بدبختی‌های مسخره‌ای که برای آدم به بار نمی‌آورد.
Amir Ganjkhani
من هیچ‌وقت به مفهوم انسانیت فکر نکرده بودم و اصلاً نمی‌دانستم که از انسان بودنم خوشحالم یا نه، ولی این‌بار احساس می‌کردم به توانایی ذهن انسان افتخار می‌کنم، به موشکافی و پشت‌کارش. از زنده بودنم به‌شدت شاد بودم و خوشحال که خودم هستم. طلای درون سطل‌ها از خود نور می‌تراوید و شاخه‌های درختان اطراف در نور رودخانه غسل می‌کردند. باد گرمی از دره و سطح آب می‌وزید که صورتم را می‌بوسید و باعث می‌شد موهایم بر فراز چشمانم به رقص درآیند. آن لحظه، آن موقعیت در زمان، تا موعد مرگم شادترین لحظهٔ زندگی‌ام باقی خواهد ماند. بیش‌ازحد خوشحال بودم، طوری که فکر کردم انسان هرگز نباید به این درجه از رضایت برسد
طلا در مس
فکر کردم دنیا چه‌جور جایی می‌شد اگر پول طوقی نبود بر گردن و روح‌مان.
Ali Abbasi
«رمانتیک بودن تو خونته، آره؟» «خون‌مون یکیه، طرز استفاده‌مون ازش متفاوته.»
محمد جواد
«اولین کاری که می‌کنم اجاره کردن یه اتاق تمیزه تو یه ساختمون بلند که بتونم از پنجره همه‌چیز رو ببینم. دومین کاری که می‌خوام بکنم یه حمام حسابیه، با آب داغ. سومین کار اینه که توی وان بشینم و از پنجرهٔ باز به صدای شهر گوش کنم. چهارمین کار اینه که برم سلمونی و صورتم رو شیش‌تیغه کنم و فرقِ وسط باز کنم. پنجمین کاری که می‌خوام بکنم اینه که یه دست لباس نو بخرم، از کلاه تا چکمه. پیرهن، زیرپیرهن، شلوار، جوراب، همه‌چی.»
طلا در مس
اون‌جا واسه آدم‌کشی جای خوبیه. حواس‌شون یا به ساخت‌وسازه یا به خراب کردن چیزهایی که قبلاً ساخته‌ن
Amir Ganjkhani
مردم عادت دارند بگویند «مزهٔ خاک می‌داد» ولی داستان من فرق می‌کرد، داخل فنجان من آب بود و خاک، همین. فکر می‌کنم که مرد به خاطر یک‌جور جنون‌ِ تنهایی مدت‌ها بود که خاک دم می‌کرد و به خودش باورانده بود که دارد قهوه دم می‌کند.
Amir Ganjkhani
عجب شغلی دارم من، واقعاً خوشحالم که نمردم و همچین آدم کج‌وکوله‌ای رو دیدم.
نیوشا
رابطهٔ خونی چه بدبختی‌های مسخره‌ای که برای آدم به بار نمی‌آورد.
مروارید ابراهیمیان
ناخدا کلی کارِ نکرده داره ولی فقط هر دفعه سراغ یکی‌شون می‌ره، هیچ‌وقت چندتا کار رو باهم نمی‌کنه. عجله کار شیطونه
Amir Ganjkhani
«خون‌مون یکیه، طرز استفاده‌مون ازش متفاوته.»
the great ET
بیشتر مردم به ترس‌ها و حماقت‌های‌شان زنجیر شده‌اند و جرئت ندارند بی‌طرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگی‌شان چیست. بیشتر آدم‌ها همین‌طور زندگی‌شان را بی‌هیچ رضایتی ادامه می‌دهند بدون آن‌که تلاش کنند تا بفهمند سرچشمهٔ نارضایتی‌شان کجاست یا بخواهند تغییری در زندگی‌شان ایجاد کنند. سرآخر می‌میرند در حالی‌که هیچ‌چیز در قلب‌شان نیست به‌جز لجن و خون رقیق کهنه ــ خون فاسد و بی‌مایه ــ خاطرات‌شان هم به مفت نمی‌ارزد.
مانی
اگر اشتباه نکنم بقیهٔ سرمایه‌گذارا می‌خواستن لینچم کنن.
محمد جواد
مشروب خوردن مثل طاعون می‌مونه، احتمالاً تا آخر عمرم باهاش درگیرم. بهترین کار اینه که چوب‌پنبهٔ بطری رو سفت کنی و تا آخر عمر بگذاریش کنار.
محمد جواد
داشتم فکر می‌کردم مردی مثل من بعد از ضربه‌ای که شما امروز بهش وارد کردین چه‌کار می‌تونه بکنه. دو راه بیشتر پیش روش نیست، اولی اینه که با قلبی زخم‌خورده دوباره پا به دنیا بگذاره و نفرت دیوانه‌وارش رو با هر کسی که سر راهش قرار می‌گیره قسمت کنه. راه دوم هم اینه که با قلبی خالی از نو شروع کنه و مراقب باشه که از این به بعد قلبش رو فقط با چیزهایی که مایهٔ افتخارن پر کنه تا بتونه ذهن ویرانش رو خوراک بده و از نو به همه‌چیز مثبت نگاه کنه.»
imalializade
بیش‌ازحد خوشحال بودم، طوری که فکر کردم انسان هرگز نباید به این درجه از رضایت برسد، چون آن لحظه باعث شد تمام شادی‌هایی که پس از آن در زندگی‌ام پیش آمدند در نظرم بی‌ارزش و حقیر جلوه کنند.
imalializade
تنها جواب به این سؤال تلاش زیاده و شانس. اولی طاقت‌فرساست و دومی غیرقابل اعتماد.
مانی
وقتی یه مزد بندازی پشت هر کاری، چیزی که قراره انجامش بدی یه‌جورایی مشروعیت پیدا می‌کنه، به‌نظر بقیه آبرومند می‌آد.
نیتا
بعضی وقت‌ها که تو نوشیدن زیاده‌روی می‌کنم، افسرده می‌شم و یه بخشی از وجودم دلش می‌خواد که بمیره.
زهرا غفاری
دوباره به خوابی فرو رفتم که فرق چندانی با مرگ نداشت.
شازده
ششمین کاری که می‌خوام بکنم اینه که یه استیک بخورم اندازهٔ کله‌م. هفتمین کاری که می‌خوام بکنم اینه که این‌قدر بنوشم که غزل‌خون بشم. هشتمین کاری که می‌خوام بکنم اینه که یه نشمه پیدا کنم. نهمین کاری که می‌خوام بکنم اینه که باهاش دربارهٔ زندگیش حرف بزنم و اون هم راجع‌به زندگی من بپرسه و بدون هیچ کار ناشایستی خیلی متمدنانه باهم اختلاط کنیم. دهمین کاری که می‌خوام بکنم به هیچ‌کس تو این دنیا مربوط نیست. یازدهمین کاری که می‌خوام بکنم اینه که بفرستمش پی کارش و توی یه تخت تمیز و گرم‌ونرم این‌جوری کش‌وقوس بیام.» دستانش را تا جایی که می‌توانست باز کرد. «دوازدهمین کار اینه که بخوابم و بخوابم و بخوابم!»
طلا در مس
عجب زندگی‌یی دارند حیواناتِ ما انسان‌ها، ملغمه‌ای از درد و تحمل و بیهودگی.
AS4438
بیشتر مردم به ترس‌ها و حماقت‌های‌شان زنجیر شده‌اند و جرئت ندارند بی‌طرفانه قضاوت کنند که مشکل زندگی‌شان چیست. بیشتر آدم‌ها همین‌طور زندگی‌شان را بی‌هیچ رضایتی ادامه می‌دهند بدون آن‌که تلاش کنند تا بفهمند سرچشمهٔ نارضایتی‌شان کجاست یا بخواهند تغییری در زندگی‌شان ایجاد کنند. سرآخر می‌میرند در حالی‌که هیچ‌چیز در قلب‌شان نیست به‌جز لجن و خون رقیق کهنه ــ خون فاسد و بی‌مایه ــ خاطرات‌شان هم به مفت نمی‌ارزد.
مروارید ابراهیمیان
مادرم همیشه می‌گفت «پیروزی‌های کوچک» و من هم همین را با صدای بلند برای خودم تکرار کردم.
Ali Abbasi
گفتم «دوست پیدا کردن سخته.» در موافقت با من گفت «سخت‌ترین کار روی زمینه.»
Amir Ganjkhani
«این چه ترانه‌ایه؟» «همین دوروبرا یادش گرفتم.» «خیلی غمگینه.» «همیشه بهترین ترانه‌ها غمگینن.»
imalializade

حجم

۲۵۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۷۹ صفحه

حجم

۲۵۷٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۷۹ صفحه

قیمت:
۶۲,۰۰۰
۳۱,۰۰۰
۵۰%
تومان