دانلود و خرید کتاب صوتی من زلاتان هستم

کتاب صوتی «من زلاتان هستم» نوشتهٔ دیوید لاگرکرنتز‬‬‌‫ و زلاتان ابراهیموویچ با ترجمهٔ ماشااله صفری و طاها صفری و گویندگی تایماز رضوانی در آوانامه منتشر شده است. زندگی‌نامه‌ زلاتان ابراهیموویچ تنها در شش هفته، بیش از ۵۰۰ هزار نسخه در سوئد فروش داشت و تا به امروز به بیش از ۳۰ زبان در دنیا ترجمه شده است.

درباره کتاب من زلاتان هستم

زلاتان اِبراهیموویچ، بازیکن فوتبال سوئدی‌ است که سابقه‌ٔ عضویت در بهترین تیم‌های باشگاهی جهان از جمله یوونتوس، اینترمیلان، بارسلونا، آث میلان، منچستریونایتد، لس‌آنجلس گلکسی و نیز تیم ملی سوئد را دارد. ابراهیموویچ بهترین بازیکن فوتبال سوئد و از بهترین گل‌زنان نسل خود به‌شمار می‌رود و بیش از ۵۰۰ گل باشگاهی و ملی را در کارنامه‌ٔ خود دارد.

عملکرد فوق‌العاده‌ٔ او باعث شد تا امروز فعل «زلاتانرا» در زبان سوئدی، به معنای برتری داشتن و تسلط داشتن مورد استفاده قرار گیرد. زلاتان ابراهیموویچ یکی از محبوب‌ترین چهره‌های تاریخ سوئد محسوب می‌شود.

او در حاشیه‌ٔ شهر مالمو بزرگ شده؛ منطقه‌ای که میزان جرم و جنایت در آن، به نسبت سایر شهرها بالاتر است. زلاتان در این کتاب، به فضای محله‌های زاغه‌نشین نیز اشاره می‌کند و بر تاثیر آن در شکل‌گیری شخصیت ساکنانش تاکید می‌ورزد.

کتاب من زلاتان هستم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

این کتاب را به طرفداران فوتبال و علاقه‌مندان به مطالعهٔ زندگی‌نامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب من زلاتان هستم

کنترلم را از دست داده بودم. شاید از گواردیولا انتظار داشته باشید مثلاً در جواب بگوید: آروم باش! یا خفه شو! تو حق نداری با مربی‌ات این طور صحبت کنی! ولی این کاره نیست: یک بزدل بی‌وجوده. فقط جعبه فلزی را سر جایش برگرداند و اتاق را ترک کرد. نیازی نیست دوباره بگویم. یک کلمه هم نگفت. خبر پیچید و توی اتوبوس، همه پچ‌پچ می‌کردند که: چی شده؟ چه اتفاقی افتاده؟

با خودم فکر کردم، زیادم مهم نیست. فقط حقیقت را گفتم. دوست ندارم درباره این موضوع صحبت کنم. عصبانی بودم. چند هفته به من بازی نداد، آن هم بدون هیچ توضیحی. ولی بعدها مشکلات را حل کردیم و بدون دلخوری ادامه دادیم. دیگر بعد از آن بازی سکوت بود. فکر کردم من بیست‌وهشت سال دارم. برای بارسا به‌تنهایی بیست‌ودو گل زدم و پانزده پاس گل دادم. همچنان طوری با من رفتار می‌شد که انگار وجود ندارم. باید کنار بشینم و نگاه کنم؟ یا باید با اینها کنار بیام؟ امکان نداره!

وقتی فهمیدم در بازی مقابل آلمریا هم نیمکت‌نشین هستم، یک جمله یادم آمد: «اینجا توی بارسا ما با پورشه و فراری سر تمرین نمی‌آییم.» این دیگر چه مزخرفیه؟ هر ماشینی دلم بخواد برمی‌دارم و می‌روم سر تمرین. پریدم توی فراری پایم را روی گاز فشار دادم و درست جلوی در زمین تمرین پارک کردم. البته که یک سیرک واقعی راه افتاد!

روزنامه‌ها نوشتند قیمت ماشین من برابر با حقوق کل بازیکنان آلمریاست، اهمیتی نمی‌دادم، پرت و پلاهای روزنامه هیچ ارزشی ندارد. تصمیم خودم را گرفته بودم، می‌خواستم جنگ خودم را شروع کنم. باید بدانید این کار را خوب بلدم. با مینو صحبت کردم. همیشه نقشه‌ها را با هم می‌کشیم. او آدم باهوشی است و من یک آدم کثیف!