
یک قرن پیش، تقریباً همۀ کودکان از سالهای ابتدایی زندگی مشغول کار میشدند، از کارگری در مزرعه تا شیفتهای کاری طولانی در کارخانه و معدن. حالا که به آن دوران نگاه میکنیم، با خودمان فکر میکنیم این حد از قساوت و بیرحمی چطور رایج شده بود؟ اما یک سؤال: کودکان معصومی که هر روز در تلویزیون، صنعت موسیقی، مُد یا کلیپهای اینستاگرامی میبینیم و آنها هم مجبورند ساعتها درگیر کار باشند چه فرقی با آن بچههای صد سال پیش دارند؟
تریکوارکس دیلی — در ۱۹۰۴ در آمریکا، ۲۶ درصد از پسرانِ ده تا پانزدهساله بهصورت تماموقت خارج از خانه کار میکردند. در کارخانجات نساجی نیو انگلند، کودکان از ششسالگی در شیفتهای دوازده تا شانزدهساعته کار میکردند. وقتی چرتشان میگرفت، آب به صورتشان میپاشیدند. بیچارهها. در طلیعۀ قرن بیستم، ۷۰ درصد از کودکان مهاجری که در مزارع کلرادو کارگری میکردند، بر اثر کار، دچار اختلالات اسکلتی شده بودند.
با توجه به این شرایط رقتانگیز، شاید فکر کنید تصویب قوانین کار کودکان در آغاز قرن بیستم تسریع شد. اما برعکس، طی مشاجراتی به طول یک دهه، قانونگذاران بهخاطر حقوق صاحبان سرمایه بر سر یکدیگر فریاد کشیدند و از تنبلی کارگران آمریکایی انتقاد کردند.
سردمدار آنها ولدُن هیبُرن بود، سناتوری اهل ایداهو و از مخالفان برنامههای تئودور روزولت. در نگاه هیبرن، کسانی که از طلوع تا غروب آفتاب کار نمیکردند یک مشت تنهلش بودند و این حکم شامل حال کودکان هم میشد. در این میان، حقوق صاحبان سرمایه باید محترم شمرده میشد؛ اگر کسی میخواست جنینی را برای کندن معدن زغالسنگ استخدام کند، دولت وظیفه داشت از او حمایت کند. احتمالاً اگر خبر بحثهای مربوط به مراقبتهای بهداشتی امروزی به هیبرن میرسید، …