کتاب تفکر شناور
معرفی کتاب تفکر شناور
کتاب تفکر شناور، اثری از شهرزاد کهن ترابی، احسان حبیبی و محمد زنجانی است. این اثر چگونگی شنا کردن در ذهن و سیال سازی ذهنی را به مخاطبانش آموزش میدهد.
درباره کتاب تفکر شناور
بسیاری ما این حالت را تجربه کردهایم. زمانی که تصمیم گرفتهایم با کمک برنامهریزیهای خود به اهدافی که داریم دست پیدا کنیم، اما در نهایت، هیچ موفقیتی عایدمان نشده است و برعکس، در کوتاه مدت هم افکارمان و برنامههایمان بازدهی مناسبی نداشتند. اما چرا چنین اتفافی میافتد و برای رفع چنین حالتی چه کار میتوان انجام داد؟
کتاب تفکر شناور قرار است در این مسیر به ما کمک کند. این کتاب روش تفکر جدیدی را به ما میآموزد که کمکمان میکند در مسیر تغییرات جلو برویم. این روش تفکر کردن، فقط برنامهریزی را به مخاطبانش نمیآموزد بلکه در کنار آن به او کمک میکند تا در مسیر خود شناسی قدم بردارد. مسیری که به او کمک میکند تا به بهترین شکل ممکن از استعدادها و علاقه خود آشکار شود و برنامههای زندگیاش را بر اساس آن بچیند.
کتاب تفکر شناور را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید با سیال سازی ذهن آشنا شوید و با کمک چنین مهارتی برنامههای خود را به انجام برسانید، کتاب تفکر شناور به شما کمک میکند.
بخشی از کتاب تفکر شناور
علت و انگیزه تمامی نقاط قوت و ضعف رفتار و اندیشه آدمی، از ضمیر اوست همان طور که کلیه کامیابیها و تیره روزی ها از عالم درونمان ناشی میگردد شنا کردن ذهن، " اِگو به ذهن " شروع میشود. شناخت ما از خودمان و پیرامون ما با اِگو شروع میشود. اِگو قسمت خودآگاه و مرکزی ما هست که تشخیص میدهد، من چه کسی هستم اما این تشخیص و خودشناسی نیمه اول عمر به وسیله عوامل بیرونی انجام میگیرد. عوامل بیرونی مثل؛ شهرت، ثروت، قدرت، منزلت اجتماعی، موفقیتهای بیرونی، مدارک تحصیلی و….. یعنی در جواب چه کسی هستم، این جوابها میآید: من ثروتم هستم، من مدرک تحصیلیام هستم، من موفقیتهایم هستم و… در واقع انسان در این مرحله به خودباوری دست نیافته است به همین دلیل به دنبال عوامل بیرونی است تا با آنها شناخته شود و از آنها هویت بگیرد. اِگو بیشتر به دنبال اثبات خود است و در تلاش برای خودنمایی میباشد. وقتی فقط و فقط به دنبال اثبات خودمان بر اساس اِگو هستیم و خودمان را با معیارهای بیرونی اِگو می شناسیم یعنی هنوز فردیت پیدا نکردهایم. نقطه مقابل اِگو ، مرکز ذهن است. ذهن مرکز ناخودآگاه ماست که از دنیای بیرون بی نیاز است و هویت اصلی ست ولی اِگو چون آسیب پذیر بوده و باید از ما مراقبت میکرده است، مجبور بوده که کارهایی را انجام دهد و از ما در مقابل پیرامون محافظت کند. در شنا کردن ذهن اِگو و مرکز ذهن در مقابل هم قرار می گیرند تا به یکپارچگی برسند و با طی کردن مراحل بعدی به انسجام و یکپارچگی می رسند، جایی که دیگر جنگی وجود ندارد.شخصی که فردیت دارد و در حال زندگی بر اساس مرکز ذهن است حتی وقتی همه چیز در پیرامون در معرض نابودی است، در حال کاشتن و انتقال امید است.وقتی می گوییم زندگی بر اساس مرکز ذهن است به این معنی نیست که اِگو نداشته باشیم یا آن را نادیده بگیریم یا اینکه به دنبال عوامل بیرونی نرویم بلکه نباید از این عوامل بیرونی هویت بگیریم و به آنها وابسته باشیم. نکتهای که وجود داره این است که اگه شما یه جای خوب و آرام برای فکر کردن بدست بیارید و ندونید باید چطوری و به چه چیزی فکر کنید دچار تخیلات خودتون می شید و هیچ چیزی نمی تونید به دست بیارید.
اولین بعُد شنا کردن ، انتخاب روز تقویم است مثلا امروز اول ژانویه ۲۰۲۱ هست شما انتخاب میکنید اول اوریل ۲۰۲۱ تفکر شما به واقعیت تبدیل شود .
دومین بعُد شنا کردن ، لازمه فردیت داشتن و زندگی بر اساس مرکز ذهن، ساختن یک اِگو سالم است. باید برای فردیت داشتن از ریشه شروع کرد و مرحله به مرحله پیش رفت اما ریشه کجاست؟ ریشه یعنی شناسایی ترس هایمان، رسیدگی به خانواده، داشتن شغل، زندگی اجتماعی و… این مراحل باید طی شوند تا به رسالت و معنویت دست یابیم یعنی باید اِگو سالم بسازیم اِگو سالم در پی آن است که شغل داشته باشد، از راه سالم امرار معاش کند. اِگو سالم تلاش میکند محبت آمیز رفتار کند و وابسته نیست. به عبارتی ساده تر اِگو سالم، دستیابی و کسب عقل سلیم است. زمانی که عقل سلیم و اِگو سالم شکل میگیرد، ما یاد میگیریم در روابط خود حد و مرز داشته باشیم و ارزشهایمان را زیر پا نگذاریم.
سومین بعُد شنا کردن، کار درونی هست یعنی شناخت ناخودآگاه، شناخت روح، زندگی معنادار. باید در این شنای ذهن شروع به شناسایی حقارت هایمان کنیم و از زدن نقاب ها بر روی این احساس بی ارزشی دست برداریم یعنی عوامل بیرونیای (مثل پول، دانش، مدرک تحصیلی، قدرت و…) که با آنها احساس بی ارزشی خود را پنهان کردیم را شناسایی کنیم. صید تفکر ماهی در این شنای ذهن و کشف خود زمانی اتفاق می افتد که ضعفهایمان را شناسایی، مشاهده و اعلام کنیم. وقتی احساس بی ارزشی و حقارت هایمان را شناسایی کردیم لازم است یاد بگیریم که آنها را با عنوان یا عاملی بیرونی کاور نکنیم.وقتی دست از زدن نقاب برمی داریم، اجازه می دهیم احساس حقارت ما از زمینه ناخودآگاه به خودآگاه برسد و در این صورت میتوانیم آنها را حل و فصل کنیم.
حجم
۳٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه
حجم
۳٫۷ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۰ صفحه