کتاب جهش یافتگان
معرفی کتاب جهش یافتگان
کتاب جهش یافتگان کتابی تخیلی نوشته دانیل جیاچجی است. این اثر برای افرادی نوشته شده که به دنیای تخیل علاقه دارند. آن عده که عاشق مبارزات هستند و تشنه هیجان. این کتاب شما را به دنیای تجربههای ناب میبرد.
درباره کتاب جهش یافتگان
این کتاب کوتاه، شروع داستانی هیجان انگیز هست. سرشار از اتفاقات غیر منتظره که هر چه به جلو پیش برویم؛ علاقه بیشتری برای خواندن ادامه داستان پیدا میکنید. نویسنده در صحنههای کتاب جهش یافتگان، برخورد شخصیتهای مختلف را با انواع بحرانها به نمایش میکشد.
در قرن ۲۱، زمین شاهد بحرانهای مختلفی است. قحطی، جنگ، آلودگی هوا و.. که اگر درست به این موضوعات رسیدگی نشود؛ نژاد انسان منقرض خواهد شد. در این اوضاع آشفته، شرکت جهش یافتگان راهکاری برای این مشکلات دارد؛ ولی باید دید راهکارش منطقی است یا نه.
توماس و سامی(جولیا)، ناخواسته در برنامههای این شرکت قرار میگیرند. روزهای سختی پیش رویشان قرار دارد ولی توماس چیزی فراتر از یک انسان معمولی است. او به یک جهش یافته تبدیل شده است و اتفاقات داستان را به زیبایی رقم می زند.
خواندن کتاب جهش یافتگان را به چه کسی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام کسانی که به داستانهای تخیلی، ابرقهرمانی و هیجانی علاقه دارند پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب جهش یافتگان
یکی از چراغهای مترو جلز و ولز کنان خاموش و روشن میشد. توماس و خواهرش سامی روی نیمکتی نشسته بودند. آنها انتظار میکشیدند تا مترو از راه برسد.
توماس پای راستش را به روی پای چپش انداخته بود.
چکمهای سیاه به پا داشت. شلوار جین آبی و پیراهنی سبزرنگ پوشیده بود.
توماس دستی به میان موهای قهوهایاش کشید و آنها را مرتب کرد.
او و خواهرش، زرد پوست بودند و ملیتشان آسیایی بود؛ اما به خاطر شغل پدرشان به آمریکا و شهر نیویورک سفر کرده بودند. برای این که پدرشان تاجری بین المللی بود.
سامی نیز لباسهایی مثل لباسهای توماس به تن داشت.
موهای سامی مانند برادرش قهوهای بود و موهای لخت او به روی شانههایش پراکنده شده بود.
هر دوی آنها چشمانی آبی و زیبا داشتند.
توماس نگاهی به ساعت عقربهایاش انداخت. ساعت تقریباً یازده شب بود. او به مادرش قول داده بود که خواهرش را تا قبل از ساعت یازده به خانه برگرداند.
آن دو، شب را در شهربازی خوش گذرانده بودند. توماس ۱۶ ساله و سامی ۱۰ ساله، چند روز با مادرشان صحبت کرده بودند تا به آنها اجازه بدهد و به شهربازی بروند.
اما حقیقتاً شهربازی بیشتر برای جولیا لذت بخش بود.
توماس رزمی کاری ماهر بود و وقتی درون میدان مبارزه بود؛ بیشترین لذت را از زندگی میبرد.
زنی از بلند گو اعلام کرد:
ـ شهروندان محترم! لطفا از سکو فاصله بگیرید!
چند لحظه بعد، مترو با سرعت وارد ایستگاه شد و در آن جا که باید بایستد؛ متوقف شد.
درهای مترو باز شدند و عدهای از مترو خارج شدند. عدهای هم به سوی درهای مترو هجوم بردند.
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۹ صفحه
حجم
۲٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۴۹ صفحه
نظرات کاربران
غلطهای املایی داره. مثلا همین غلط رو غلت نوشته یا هل دادن رو حل دادن که البته بعد که سن نویسنده رو دیدم کمی از تعجبم کم شد. اما به هر حال برای یه نوجوون تازهکار شروع خوبیه
خوب! خیلی دوست دارم بخونمش ولی چون احتمالا کتاب، اسکن شده بود نتونستم. ای کاش طاقچه با ناشرها صحبت میکرد تا همه کتابها تایپ شده و به صورت ایپاپ تو پلتفرم قرار میگرفت تا نابیناها بتونن بی دغدغه کتاب بخونن.
راستش من علاقه ای به کتاب خوندن نداشتم... اما این کتاب برام جذاب بود و منو علاقه مند کرد. بی صبرانه منتظر جلدهای بعدیش هستم. اگر دنبال یک کتاب هستید که شما رو به کتاب علاقه مند کنه بهتون پیشنهاد می