کتاب یک ثانیه تا مرگ
معرفی کتاب یک ثانیه تا مرگ
کتاب یک ثانیه تا مرگ یک کتاب داستان ویژه نوجوانان است. موضوع کتاب داستانی و با ژانر وحشت است. این اولین کتاب نویسنده نوجوان دینا خندان است که با خواندنش از آن لذت خواهید برد. از آنجا که این کتاب توسط یک نویسنده نوجوان نگاشته شده بنابراین خواننده نوجوان نیز ارتباط خوبی با آن برقرار میکند.
درباره کتاب یک ثانیه تا مرگ
ژانر وحشت یکی از موضوعات مورد علاقه نوجوانان است و خواننده در فضای تخیلی داستان هم ذات پنداری خواهد کرد و شخصیتهای عجیب و غریب داستان را به خوبی درک خواهد کرد. ویراستاری این کتاب چه از لحاظ داستانی و چه ادبی توسط حمیدرضا رضوانی اول که خود نویسنده ده ها عنوان کتاب است انجام شده. در مقدمه کتاب از زبان نویسنده میخوانیم: هشت سال بیشتر نداشتم که به همراه یکی از دوستانم اولین و آخرین فیلم ترسناک عمرم را دیدم و آن فیلم در خاطرم ماند. رشد کردم و بزرگ شدم؛ در دوران مدرسه انشاهای خوبی را ارائه دادم و معلمم خانم کارگر مرا متوجه استعدادم در نوشتن کرد. اطرافیانم من را مورد تشویق قرار دادند و روزی تصمیم گرفتم تا از استعداد خدادادیام استفاده کنم و کتابی را به چاپ برسانم. یاد آن فیلم ترسناک دوباره در ذهنم جان گرفت و خواستم که ماجرایی ترسناک را بر روی کاغذ جاری کنم. شروع به نوشتن کردم، ماجرای دخترکی را به تصویر کشیدم که بیاختیار وارد دنیایی از ترس و وحشت شده و سپس با قدرتی که دارد خود را نجات میدهد و پس از آن زندگی جدیدی سرشار از آرامش و مهر را شکل میدهد.
خواندن کتاب یک ثانیه تا مرگ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
این کتاب را به تمام علاقهمندان به ادبیات تخیلی و فانتزی پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب یک ثانیه تا مرگ
در شبی سیاه و کثیف که صدای گریهی بچههای گرسنه و بیسرپرست همه جا را برداشته بود، پدر و مادری به دلیل فقر بچهی یک روزهشان را سر راه گذاشتند. شاید آن طفل هزارمین کودکی بود که در آن سال والدیناش را از دست داده بود. وقتی کودک بینوا را جلوی خانهای رها و کمی دور شدند سایهای آنها را با سرعت تمام بلعید. بزرگ کردن کودک را زنی مهربان که هیچ فرزندی نداشت به عهده گرفت و نام آن دختر زیبا را «ناجی» گذاشت، به معنی «نجات دهنده». آن نوزاد که به عروسکی کوچک شبیه بود، موهایی طلایی، چشمانی سبز و پوستی سفید داشت. روزها و ماهها و سالها از آن زمان گذشت تا اینکه دخترک پا به سن ده سالگی گذاشت. در آن زمان نامادری مهربان ناجی «جولیا» که با تمام وجود عاشق او بود در یک روز طبق وصیت همسرش «جورج» حقیقت را برای او تعریف کرد و دخترک تازه فهمید که خونی از جولیا در بدن او نیست و همچنین حقیقت تلخی که «جورج» هیچگاه پدر او نبوده. جورج در تمام عمر ناجی را باری اضافی میدانست که برای زنده ماندن، به او و همسرش وابسته است و هرگز او را به عنوان دختر خود نپذیرفت و در حالی که دخترک پنج سال بیشتر سن نداشت، به عنوان سرباز در جنگی نابرابر بین کشور خود و کشور همسایه توسط فرماندهی سپاه دشمن جهان را ترک کرد. در آن روز، ناجی غمزده با صورتی پر از اشک به سوی مخفیگاه همیشگیاش در گلزار دوید و میان گلهای رز جوان نشست، نسیم ملایمی میوزید و صورت عروسک کوچک را نوازش میداد، دخترک زانوی غم بغل گرفته و بیصدا اشک میریخت. ولی آن روز انگار گلزار با روزهای دیگر فرق داشت و دلیلش گل عجیب و خونین رنگ کنار دخترک بود، اما ناجی آنقدر دلش را غم گرفته بود که به آن گل ذرهای اهمیت نداد.
حجم
۴۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۲ صفحه
حجم
۴۲٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۵۲ صفحه
نظرات کاربران
کتاب خوبیه.حداقل برای کسانی که به داستان هایی مافوق دنیای انسانی علاقه دارن میتونه جذاب باشه,البته خب نقاط ضعفی هم داشت که میشه چشم پوشی کرد ازشون و اینکه نویسنده میتونست بیشتر روی شخصیت ها وتوصیف ویژگی هاشون زمان بزاره
عالی
خب جای کار داشت.. فوق تخیلی بود/: اتفاقات تکراری خیلی داشت اما حس ترس رو میتونست منتقل کنه خوب بود. احتمال مرگ در هر ثانیه..کتاب خاص پسندانه ای بود همه افراد نمیتونن خوششون بیاد شاید چون بی نقص نبود( :💚🌱
به نویسنده ش غبطه خوردم فکر کنم هم سن و سال من باشه منم خیلی دوست دارم نویسنده ی حرفه ای بشم چندتا داستانم نوشتم ولی انقدر وسواس دارم که زندگی رو به کام خودم تلخ کردم 😢
خیل عالی بود
با توجه به سن نویسنده، خیلی خوب نوشته، رمان متن بسیار روانی داشت، نویسنده فضای رمان رو طوری توصیف کرده که به راحتی توسط خواننده قابل درک هست، در کل بسیار عالی بود.
کتابی خیلییییییییییی قشنگی بود اونقدر که نمیتونم توصیفش کنم خیلی قشنگ بود. قدرت یک دختر رو که خیلی ها دست کم میگیرن رو نشون داد. یه دختری که فقط ۱۳ سالش بود و با کلی چیز ها جنگید.
سلام اول از همه این کتاب عالیه کتاب ترسناک عالی و زیبا بود.لطفا کتاب های رایگان ترسناک زیاد بگذارید کتاب هاتون عالیه من کلی خوندم لطفا تخفیف بزنید ...
کتابی فوق تخیلی ..... دکتر ۱۳ ساله ای که کلی اتفاق های وحشتناک ( غول و اهریمن های زشت و ....) میبینه و در نهایت مادر و پدر اصلیشو پیدا میکنه . خوب تونسته بود حس ترس رو منتقل کنه و این
کتابش خوب بود ولی از کلمات تکراری زیاد استفاده شده بود ولی باز هم خوشم اومد ممنون از نویسنده این کتاب👍👏