کتاب قصیده های بی مهتاب
معرفی کتاب قصیده های بی مهتاب
کتاب قصیده های بی مهتاب مجموعه اشعار مهناز بهروزیان است که نشر بید آن را به چاپ رسانده است.
انتشارات بید از سال ۱۳۹۷ با مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی فعالیت خود را به عنوان ناشر عمومی آغاز کرده است و در حوزههایی چون ادبیات، علوم اجتماعی، علوم سیاسی، حقوق، اقتصاد، مدیریت، دین، فلسفه، تاریخ، روانشناسی، علوم طبیعی و هنر اقدام به نشر و چاپ کتاب نموده است.
نشر بید کار خود را با نویسندگان، شاعران و مترجمان توانمند و جوان اما گمنام شروع کرده است و هدفش کشف استعدادهای بالقوه ادبی، هنری و علمی و پرورش استعدادهایی است که در دنیای نشر امروز مجال دیده شدن نداشتهاند. درهای این انتشارات به روی جوانان صاحب اندیشه، شاعران توانمند، نویسندگان نوقلم و مترجمان با استعداد باز است.
نشر بید از سال ۱۳۹۷ تا کنون بیش از ۳۰۰ عنوان کتاب از نویسندگان جوان و بااستعداد منتشر کرده است.
درباره کتاب قصیده های بی مهتاب
قصیده های بی مهتاب هم شعرهای زیبایی از مهناز بهروزیان دارد که به زیبایی هرچه تمامتر از احساسات پاک و لطیف او سخن میگوید. شعرهای نویی که میتواند بازتابی از دغدغهها مشغولیات ذهنی شاعر باشد و نگاه و جهانبینی او را به دنیا و مسائلی همچون عشق و احساسات، نشان دهد.
کتاب قصیده های بی مهتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر علاقهمند به دنیای شعر و از طرفداران اشعار شاعران معاصر هستید، کتاب قصیده های بی مهتاب انتخاب خوبی برای شما است و لذتی عمیق را در وجود شما ایجاد میکند.
بخشی از کتاب قصیده های بی مهتاب
سرنوشت شعر
با قبیله دوره گرد بود
از نخلهای جنوب
تا زیتونهای شمال
تا بلوطهای زاگرس
گاهی کوه جاده را بالا میآورد
گاهی ساعتها بیراهه میرفتند
و گاهی مرزها
روی سیم خار دار
تکه تکه میشدند
اما هنوز هم
سرنوشت شعر
در دست قبیله دوره گرد بود
آنان که
مختصات واژههای معاصرند
***
دستان مجازی
پنجره ای رو به
عصر تکنولوژی
میعاد گاهِ
چشمانِ منتظر...
برگ ریزان است
و صدای سر انگشتانم
سکوت شب را میشکند
من حوالی رؤیاهایم
نشسته ام
چقدر کنار این پنجره تاریک،
تب کنم برای نوشتن «دوستت دارم»؟
***
بوی تاریکی
اتاق را پر کرده
یادت که از نفیر سینه ام
می گذرد
در من ازدحامی
از صد آهوی رمیده
هجوم میبرد
به شبهای انفرادی ام!
خسته ام!
خسته
از اندوههای مقدس...
از واژههای رنگ پریده
که سردند
که سوزند
که دردند...
آوازخوان باران!
صبح میعاد
همراه با سبزه زاران چشمانت
و کشمکش گیسویت
از دامن خورشید
لاله خواهم چید
و از نامت
روی گلپونههای وحشی
ترانه خواهم ساخت
***
هزار ترانه نخوانده
زیر پای رهگذران
همراه پاییز میرسد.
باران
چه معصومانه میبارد
بر قلب های
ترک خورده ای
که رسم نوازشگری را
در غمی خاکستری
فراموش کرده اند...
بالهای گنجشکان کنار پنجره
غرق اندوهند
و من
در اوج پاییزی ترین
غروب ساکت و نارنجی
غزلهایم را
به دور گردنت میپیچم
تا باد که میآید تو ندانی
من چند بوسه به دور گردنت
بافته ام.......
***
آخرین یادداشتهای تابستانی ام را
روی برگهای درختان پاییز
مینویسم
تا در عبور باد خزان
و رقص برگها
زیر قدمهای رهگذران
شعر شوند.....
و هنگام عبور عابران،
در پرسه هذیان آلودشان
یکی پایش را روی دلتنگی هایم....
دیگری روی اشکهایم......
و رهگذری دیگر
روی حروف عشق بگذارد!
تا از ترانه های خیس وخفته
در آغوش سرمای
شعرم،
چیزی جز،
دلتنگیهای خُرد شده.....
اشکهای گل آلود.....
و عشقِ مچاله شده
باقی نماند.
***
شب که میشود
پنجره ها را باز نگه دار
لابه لای باد شبانگاهی
همراه با عطر پونههای وحشی
خواهم آمد!
دو فنجان خاطره
بریز!
سکوت جنگل چشمانت را
بشکن....
مرا بخوان
به معبد آغوشت...
به بازدمهای پراکنده در هوا....
به دمهای فرو رفته در سینه!
ترانه شو!
مرا ببر
به خوابهای
بی تعبیر.......
کنار لالایی های
ارغوانهای
خفته در دشت مهتاب.....
حجم
۹۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه
حجم
۹۸٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۰
تعداد صفحهها
۱۸۵ صفحه