دانلود و خرید کتاب کلاغ سفید فریده جهاندیده
تصویر جلد کتاب کلاغ سفید

کتاب کلاغ سفید

امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب کلاغ سفید

کتاب کلاغ سفید داستانی زیبا و تاثیرگذار از فریده جهاندیده برای کودکان و نوجوانان است. این داستان مهر و محبت و رفتار درست با حیوانات را به مخاطبان آموزش می‌دهد.

کتاب کلاغ سفید، داستان زندگی یک کلاغ است که برای پرواز کردن آماده شده است. پرسیاه قرار است امروز با مادرش به جنگل برود تا پرواز کند اما روز اول حسابی از پرواز کردن خسته شده است. مادرش که ناگهان صدای تیراندازی‌های یک شکارچی را می‌شنود، به پرسیاه می‌گوید که دنبالش برود اما او که حسابی ترسیده است، بی اختیار به این طرف و آن طرف می‌پرد تا اینکه تیری درست به بالش می‌خورد و او را به زمین می‌اندازد. 

اما پرسیاه خیلی خوش شانس است که نیک او را پیدا می‌کند و سریع به طرف دامپزشکی میبردش. 

کتاب کلاغ سفید را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

کلاغ سفید را به تمام نوجوانان علاقه‌مند به ادبیات داستانی پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب کلاغ سفید

در حوالی جنگل، خانه‌ای کوچک وجود داشت که در فاصله‌ای دورتر از خانه‌های دیگر آن منطقه قرار گرفته بود. در آن خانه که به مزرعه‌ای زیبا پر از گندم مشرف می‌شد، پسر نوجوان مهربانی بنام نیک زندگی می‌کرد. نیک آن موقع سال که پدر و مادرش برای دیدن خواهر بزرگترش به شهر می‌رفتند، همهٔ کارهای مزرعه را به تنهایی انجام می‌داد و آن روز هم طبق روزهای معمول، آوازخوانان مشغول درو کردن گندم در مزرعه بود.

- خورشید و گندم و آدم‌ها دوستان خوبی برای هم هستند. خورشید که طلوع می‌کند، گندمی می‌روید. گندمی که می‌روید، آدم‌ها نان می‌خورند.

نیک همان‌طور که آواز می‌خواند، خوشه‌های گندم را روی شانه‌اش گذاشت تا آنها را به محل خرمن ببرد.

- خورشید و گندم و آدم‌ها دوستان خوبی برای هم ...

هنوز چند قدمی به خرمن نمانده بود که یکهو چشمش افتاد به موجودی سیاه و بی‌جان بر روی خوشه‌های گندم‌ها.

یکه‌ای خورد و با تعجب گفت: 'این دیگر چیست!؟'

و آرام آرام خودش را به آن نقطه رساند. همین‌که نزدیک شد، ترس همه وجودش را برداشت. در برابر چشمانش، پرسیاه کوچولو دیده می‌شد که بی‌هوش روی خرمن گندم‌ها افتاده بود. بی‌درنگ دستهٔ گندم را از روی شانه‌اش بر زمین گذاشت و در کنار او نشست.

همین‌که چشمش به زخم پرسیاه افتاد، با ناراحتی گفت: 'آه خدای من! کلاغ بیچاره! چی کسی این بلا را سرت آورده؟'

و با عصبانیت ادامه داد: 'حتما کار شکارچی است. اما آخر هدفش چه بوده!؟'

دستش را روی قلب پرسیاه گذاشت و با هیجان اضافه کرد: 'زنده است! زنده است! باید هر چه سریع‌تر او را به خانهٔ دامپزشک ببرم وگرنه ممکن است از دست برود!'

با عجله و نگرانی پرسیاه را در آغوش گرفت و دوان‌دوان به طرف خانهٔ دامپزشک به راه افتاد.

نیک، پرسیاه را به داخل خانهٔ دامپزشک رساند. اما آنقدر دویده بود که حتی نمی‌توانست کلمه‌ای حرف بزند.

نفس عمیقی کشید و با نگرانی رو به دامپزشک گفت: 'سلام دکتر! به داد این پرنده برسید! تیر خورده! ممکن است از دست برود!'

دامپزشک که مشغول درمان یک پرنده زینتی بود، با نگرانی گفت: 'سلام! چه شده؟'

و بی‌درنگ به طرف نیک آمد.

با دیدن پرسیاه یکه‌ای خورد و با اکراه گفت: 'این دیگر چیست؟'

نیک با تعجب جواب داد: 'کلاغ است دیگر!'

- می‌دانم کلاغ است! برای چه او را اینجا آوردی؟

- پس کجا باید می‌بردم؟ اینجا دامپزشکی است دیگر!

دامپزشک لحظه‌ای سکوت کرد و سپس گفت: 'اینجا دامپزشکی است ...'

و در حالیکه بی‌تفاوت به طرف پرنده زینتی می‌رفت، ادامه داد: 'اما نه برای اینجور حیوانات!'

- منظورتان چیست!؟

- من اینجا مریض‌های جدی‌تری هم دارم.

نیک با ناراحتی تمام گفت: 'مگر چیزی جدی‌تر از جان موجودات هم وجود دارد؟'

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۹ صفحه

حجم

۱٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۵۹ صفحه

قیمت:
۱۲,۵۰۰
تومان