
کتاب مهندس مسلمان
معرفی کتاب مهندس مسلمان
کتاب مهندس مسلمان، سرگذشت و زندگینامه مهندس منوچهر سالور پدر صنعت سیمان ایران است که در انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است.
درباره کتاب مهندس مسلمان
منوچهر سالور در مهرماه سال ۱۲۹۳ در تهران به دنیا آمد و ۴ دی ۱۳۸۹ در سن ۹۶ سالگی در تهران از دنیا رفت. آرامگاه او در بهشت معصومه قم قرار دارد. به منوچهر سالور لقب پدر صنعت سیمان ایران را دادهاند. او که پس از اتمام تحصیلاتش، به استخدام کارخانه سیمان ری درآمده بود، توانست به سرعت پلههای ترقی را طی کند و به این ترتیب کار مدیریت آنجا را برعهده گرفت. زمانیکه حزب توده در قدرت بود، برای مدت یک سال به این کار نپرداخت و در عوض مشغول به بازرسی فنی شد. اما بعد از گذشت یک سال دوباره به کار قبلی خود برگشت.
منوچهر سالور در زمینه مدیریتی بسیار عالی عمل کرده بود. به این ترتیب ایران از واردات سیمان برای پروژههای عظیم نفتی، گازی و عمرانی در جنوب کشور بینیاز شده بود. به همین دلیل بود که او در کنار راه اندازی و مدیریت پنج کارخانه سیمان بزرگ کشور، کار مشارکت در راه اندازی چند کارخانه بزرگ قند در ایران را برعهده گرفته بود؛ کارخانه قند فسا، قند قهستان، قند پارس، قند اقلید و قند یاسوج از جمله آنها بود. یکی از کارهایی که او انجام میداد این بود که سخت تلاش میکرد تا مهندسان ایرانی را توانمند کند و اجازه کار مهندسان خارجی را نمیداد. به همین دلیل هم افراد زیادی را همراهی میکرد تا به کارآموزی بروند. در کنارش، برایشان خدمات رفاهی و ... نیز درنظر گرفته بود.
به سبب پاسداشت فعالیتهای ارزنده او کتابخانه دانشکده مکانیک علم و صنعت به نام منوچهر سالور نامگذاری شده است. در کتاب مهندس مسلمان زندگی او را میخوانیم و با فعالیتهایی که انجام داده است، آشنا میشویم.
کتاب مهندس مسلمان را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
خواندن کتاب مهندس مسلمان را به تمام علاقهمندان به مطالعه آثار زندگینامه پیشنهاد میکنیم.
بخشی از کتاب مهندس مسلمان
تودهایها محترمانه مرا از کارخانە سیمان ری بیرون راندند.
برای اینکه آسایش تعدادی از کارگران متأهل بی خانه را تأمین نماییم، بخشی از زمینهای قلمستان را بین آنها تقسیم کردیم و با دادن بنا و مصالح ساختمانی، خانههای مناسبی برای آنها ساختیم. به این ترتیب توانستیم سمپاشیهای حزب توده را به میزان قابل توجهی بیاثر کنیم. در نتیجه این اقدامات و مقابلهها، در یکی از روزهای پایانی فروردین ۱۳۲۵ چند نفر از کارگران کارخانه که از عوامل حزب توده بودند، به اتاق کار اینجانب آمدند و گفتند: «همکاری ما با شما دشوار است. بهتر است خدمت خود را از امروز به بعد، در بنگاه امور صنعتی و معدنی ادامه دهید.»
بنده که لباس کار به تن داشتم، با توجه به شرایط و موقعیت خاصی که ایجاد شده بود، لباس خود را عوض کرده و سوار اتومبیلی شدم که تودهایها جلوی اتاقم آورده بودند و کارخانه را ترک کردم. به این ترتیب، تودهایها واقعا محترمانه، به خدمت اینجانب در کارخانە سیمان ری خاتمه دادند.
این افراد چون غیر از محبت چیزی از من ندیده بودند، در این برخورد، بیحرمتی و خشونتی از خود نشان ندادند.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۱۸ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۸۱۸ صفحه