دانلود و خرید کتاب یک نخ سیگار مهدی الهایم
تصویر جلد کتاب یک نخ سیگار

کتاب یک نخ سیگار

نویسنده:مهدی الهایم
ویراستار:مهدی احمدی
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب یک نخ سیگار

کتاب یک نخ سیگار دو نمایشنامه از مهدی الهایم است که به دست مهدی احمدی بازنویسی شده‌اند و در انتشارات اردوی سوره به چاپ رسیده‌اند. 

در کتاب یک نخ سیگار دو نمایشنامه را به نام‌های شب مرد تنها و مجازات می‌خوانیم. این دو نمایشنامه هر یک داستانی عاشقانه را تعریف می‌کنند. همانطور که نویسنده هم کتابش را به تمام کسانی تقدیم کرده است که عشق را گم کرده‌اند.

کتاب یک نخ سیگار را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم 

یک نخ سیگار را به تمام دوست‌داران ادبیات نمایشی و علاقه‌مندان به مطالعه نمایشنامه پیشنهاد می‌کنیم.

بخشی از کتاب یک نخ سیگار

/صحنه یک کافی شاپ را نشان می‌دهد؛ در مرکز صحنه زیر نور موضعی یک میز با دو صندلی در طرفین آن به چشم می‌خورد یک رومیزی با پارچه ترمه روی میز پهن می‌باشد. یک گلدان، جاشمعی و یک شمع خاموش درونش و یک زیرسیگاری که درون آن کمی تفاله قهوه ریخته شده روی میز است؛ مرد روی یکی از صندلی‌ها نشسته است، فندکی از جیبش بیرون می آورد و شمع را روشن می‌کند. طوری به صندلی روبه رو خیره می‌شود که گویی شخصی آنجا نشسته است پس از کمی سکوت شروع به حرف زدن می‌کند./

مرد: دیشب تا دیروقت بیدار بودم و فکر کردم میدونی به چی؟ /مکث/

میدونم میدونم تو هیچ وقت کنجکاو نبودی یا شاید برات مهم نبود، بزار خودم بگم؛ به خودمون به من، به تو، به ما /خنده تلخی می‌کند/ 

البته اگه... /پاکت سیگارش را از جیبش درمی آورد و به طرف مقابل تعارف می‌کند./

مرد: سیگار؟ /مکث/ خوبه انگار هنوزم به یه سری از تعهداتت پایبندی.

/مرد یک نخ سیگار روی لب خود می‌گذارد و روشن می‌کند./

مرد: "چشم‌های خیسم امشب آبروداری کنید ... مرد وقت گریه‌‌ش سیگار می‌خواهد فقط حال و روزم قهوه قاجار می خواهد فقط "

/سیگار را نکشیده روی زیرسیگاری خاموش و شمع را نیز فوت می‌کند با خاموش شدن شمع، نور صحنه گرفته می‌شود بار دیگر مرد شمع را روشن می‌کند و پس از لحظاتی دوباره نور موضعی فضای میز و صندلی‌ها را روشن می‌کند؛ روی میز دو فنجان قهوه دیده می‌شود یکی جلوی مرد و دیگری رو به رویش مرد دستانش را دور فنجان به هم گره می‌زند./

مرد: همیشه گرمای دور فنجون رو دوست داشتم باعث میشه تمرکز کنم بهتر فکر کنم. اولین بار که همدیگه رو دیدیم یادته؟ /مکث/ 

آره تولد شایان بود یه پسر شیطون و بازیگوش که نقل مجلس بود همه دورش جمع شده بودن و اون داشت با طنازی تمام مهمونی رو گرم می کرد که یهو چشمش افتاد به یه دختر آروم که روی کاناپه گوشه خونه نشسته بود و داشت اونو نگاه می‌کرد. مانتوی طرح بته جقه با شال سفید. تنها حسی که بهم منتقل می‌کردی آرامش بود و لاغیر بهت خیره شدم، بهم خیره شدی یه لبخند از روی خجالت گونه هامو سرخ کرده بود که یهو دیدم تو هم داری بهم می‌خندی یه لبخند آروم و زیبا... میتونم به جرات بگم زمان توی اون لحظه ایستاده بود تا به خودم اومدم دیدم همه دارن به ما دو تا نگاه میکنن و می‌خندن تو اون لحظه از خجالت آب شدم /می‌خندد/

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۳۳۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

حجم

۳۳۹٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۷۲ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان