کتاب پل
معرفی کتاب پل
داستان بلند پل نوشتهی قدسی حسینی، یک داستان فلسفی در بارهی مرگ است که در فضایی فانتزی روایت میشود و مخاطب را با خود به سفری سوررئال میبرد و با طرح پرسشهایی در بارهی مرگ و زندگی و عشق، تا پایان سفر به پاسخهایی قانع کننده میرسد.
این داستان روایت دو خواهر به نامهای آپانا و نانا است که یکی از آنها بر اثر بیماری میمیرد و خواهر دوم برای درک و پذیرش این فقدان سفری را آغاز میکند.
خواندن کتاب پل را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
همه دوستداران رمان ایرانی به ویژه علاقهمندان به داستانهای فلسفی.
بخشی از کتاب پل
درد در وجود آپانا پیچیده بود. همان شب چهار دکتر بالای سرش جمع شدند و در بی رحمیِ صداقت به دو خواهر گفتند که او تا فردا یا پس فردا و یا تا شب چهلم بیشتر نخواهد ماند و رفتند. سکوتی وهم انگیز به روح دو خواهر شلاق میزد. اما زمان ترسیدن، درجا زدن و یا به پیشواز سوگواری رفتن نبود. اکنون زمانِ جنگیدن و پسزدن مرگ بود. تلاش برای معجزه، زیبایی و زندگی.
نانا سکوت را شکست و گفت: داستان «دیگر دیر است» را شنیدهای؟
آپانا با تعجب گفت: نه، چطور؟ کمکی میکند؟
نانا گفت: آپانا داستانها گاهی از خود زندگی لذتبخشترند. میدانی زیباترین صفت انسانها تخیل است، چیزی که احتمالا دیگر موجودات فاقد آنند. در دنیای تخیل، میتوانی زشتیها را زیبا و کابوسها را رویا ببینی. در دنیای تخیل میتوانی کرگدنهای پرنده و فیلهای بندباز را تماشا کنی. با تخیل میشود دست در دست معشوق لحظاتی را خلق کنی که در دنیای واقعیت ممکن نخواهد بود. میتوانی شیطانی باشی تواب یا حوایی نادم، کرم یا پروانه و یا درختی گردو بر فراز یک تپه. آه آپانا بدون تخیل حال بشر چقدر بد است. نه هنری خلق میشود، نه موسیقی و نه شعر. میدانی نمیتوانم درد عظیم انسان بیتخیل را درک کنم. پس دستت را به من بده و با من بیا به سرزمین قصهها، تا تخیل قصه پردازم این درد را معطل کند تا شاید حضرت معجزه پیدایش شود.
پیشنهاد خوبی بود. آپانا دست در دست نانا گذاشت و گفت: خوب داستان دیگر دیر است را برایم تعریف کن.
سپس مانند کودکیها سرش را در بالش نرمش فرو کرد و با دو چشم درخشان معصومانه نگاهِ نانا کرد.
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه
حجم
۰
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۹۴ صفحه