دانلود و خرید کتاب اسرار در زیر آفتاب جزیره نادیا مارکس ترجمه مهرنوش کنگرلو
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
کتاب اسرار در زیر آفتاب جزیره اثر نادیا مارکس

کتاب اسرار در زیر آفتاب جزیره

نویسنده:نادیا مارکس
دسته‌بندی:
امتیاز:
۱.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب اسرار در زیر آفتاب جزیره

اسرار در زیر آفتاب جزیره رمانی از نادیا مارکس است درباره اسراری که سال‌ها درون یک خانواده حفظ شده‌اند.

 درباره کتاب اسرار در زیر آفتاب جزیره

  النی، ادونیس و ماریانا  که از کودکی باهم زندگی می‌کردند در جزیره زیبای قبرس دوباره یکدیرگر را ملاقات می‌کنند. آنها برای مراسم دفن کاترینا که در زندگی‌شان تاثیر فراوانی داشت به جزیره برگشته بودند. اما در ایام سوگواری کاترینا، مادر ادونیس تصمیم می‌گیرد اسراری از خانواده‌اش را فاش کند و از یک حادثه در گذشته بگوید.

 نادیا مارکس در این کتاب با تصویرسازی‌های زیبا و جذاب، تمامی وقایع داستان را جلوی چشمان مخاطب می‌گذارد.

 خواندن کتاب اسرار در زیر آفتاب جزیره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

 طرفداران رمان‌های اسرارآمیز و معمایی را به خواندن این کتاب دعوت می‌کنیم.

بخشی از کتاب  اسرار در زیر آفتاب جزیره

بعد از مرگ ماریو، کاترینا هرگز آنیتا را خوشحال ندیده بود. در عصر یکی از روزهای ماه جولای که عطر گل‌های یاس در هوا پخش‌شده بود و انسان را مدهوش می‌کرد آن دو در تراس خانه نشسته بودند و با یکدیگر مشغول صحبت بودند.

راستشو بهم بگو آنیتا. چی شده که این روزا اِن‌قدر خوشحالی و صورتت حسابی گل‌انداخته؟!

کاترینای عزیزم، من هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم که روزی برسه که دوباره درگیر چنین احساساتی بشم.

موقع حرف زدن برق نگاهش در چشمانش می‌درخشید.

من تا الآن هیچ حرفی به مامان و مامانی نزدم. تو اولین کسی هستی که دارم اینو بهش می‌گم. راستشو بخوای کستاس بهم درخواست ازدواج داده و منم قبول کردم.

مدتی بود که کاترینا متوجه تغییرات حالات آنیتا شده بود و نسبت به روابطش با کستاس مشکوک بود. او حس کرده بود که بین آن‌ها رابطه‌ای برقرار شده است. احساس درونیش نسبت به کستاس هیچ تغییری نکرده بود و همان‌طور که به پدر گفته بود تصور می‌کرد شاید به خاطر حس علاقه و وفاداری نسبت به ماریو بود که چنین حسی به کستاس پیدا کرده بود اما به خاطر آنیتا هر بار جلوی خودش را می‌گرفت تا حرفی به او نزند و نظرش را بروز ندهد.

کاترینا به آنیتا نزدیک شد و دستانش را در دست گرفت و گفت:

عزیزم خیلی وقته که من متوجه احساست نسبت به کستاس شدم.

ماریو برای همیشه تنها عشق زندگی من باقی می‌مونه. اما کاترینای عزیزم، ماریو منو ترک کرد و توی این دنیا تنهام گذاشت و رفت. کستاس مرد خوبیه. بهم گفت که عاشقمه و منم بابت این ابراز علاقه‌اش ازش متشکرم. از بعد از مرگ ماریو تا به حال اِن‌قدر خوشحال نشده بودم.

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه

حجم

۰

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۳۶ صفحه