کتاب صفحهای از سرنوشت
معرفی کتاب صفحهای از سرنوشت
کتاب صفحهای از سرنوشت، داستانی نوشته کوثر امینی است که موضوع سرنوشت را دستمایهی داستان خود قرار داده است.
دربارهی کتاب صفحهای از سرنوشت
کوثر امینی در کتاب صفحهای از سرنوشت، داستانی زیبا و خواندنی نوشته است. داستانی که دربارهی سرنوشت و قدرت و نقش عجیب آن در زندگی ما است. گاهی سرنوشت را نقطهی مقابل تصمیماتمان میدانیم و گاهی اتفاقهای خوبی که برایمان میافتد را از سرنوشت خوبمان میدانیم. گاهی از آن شاکی هستیم و گاهی آن را بهترین اتفاق زندگیمان میدانیم. با تمام اینها تا زمانی که سرنوشتمان را نپذیریم، نمیتوانیم درست فکر کنیم و درست تصمیم بگیریم. این چیزی است که داستان صفحهای از سرنوشت به ما میگوید.
کتاب صفحهای از سرنوشت را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر از خواندن داستانهای نویسندگان نوقلم ایرانی لذت میبرید، کتاب صفحهای از سرنوشت را بخوانید.
بخشی از کتاب صفحهای از سرنوشت
سوم شخص
سامان به دختر خیره میشود. دختری که با اقتدار بدون توجه به اطرافش با کفش تق تقیاش و چادری که در هوا میرقصد، به جلو میرود تا وارد بیمارستان راد شود. دختر چهرهی زیبایی ندارد. معمولی است اما ابهت خاصی دارد.
رضا در کنار سامان و اندکی پشت او ایستاده است.
رضا: سامان این کار رو با این دختر نکن. میدونم میخوای از مادرت ببری ولی برای همچین دختر معمولی راحت نیست که در مقابل مادرت مقاومت کنه. نکن این کار رو. هیچ حس عذاب وجدانی نداری؟ حداقل یه دختری رو انتخاب کن که حداقل بتونه جلوی مادرت بزرگ دیده شه.
سامان به اسم بیمارستان خیره میشود. پس از چند دقیقه سکوت، شروع به صحبت میکنه: همین دختر خوبه. شنیدم حسابی حاضر جوابه. چادری هم که هست پس بابا ازش طرفداری میکنه. میتونه دووم بیاره. (نفس عمیق میکشد) باید دووم بیاره.
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۴۸ صفحه