کتاب معامله‌گر باانضباط

کتاب معامله‌گر باانضباط، نوشته مارک داگلاس، اثری خواندنی است که درباره‌ی روانشناسی بازار، معامله‌گری، چگونگی خودشناسی و کسب اعتمادبه‌نفس در بازار بورس نوشته است.

کتاب معامله‌گر باانضباط را با ترجمه‌ی روانی از مهدیه مهدیان در اختیار دارید.

درباره‌ی کتاب معامله‌گر باانضباط

مارک داگلاس یکی از باتجربه‌ترین‌ها در بازار بورس است. او با استفاده از تجربیات مختلفی که در طی سال‌ها کسب کرده است، توانسته کتابی بنویسد که درباره‌ی بسیاری از مهم‌ترین مسائل بازار بورس، با زبانی ساده و قابل فهم حرف می‌زند. او در کتاب معامله‌گر باانضباط، تمامی تجربه‌های خود در حوزه روانشناسی بازار، معامله‌گری، چگونگی خودشناسی و کسب اعتمادبه‌نفس را برای افراد تازه‌وارد در بورس و بازار تجارت بیان می‌کند.

مارک داگلاس معتقد است مواردی که از ذهن سرچشمه می‌گیرند، از مولفه‌های اصلی رقابت در بازار بورس به شمار می‌روند. بنابراین او در کتاب معامله‌گر باانضباط از اهمیت عواملی مثل: اعتمادبه‌نفس، نظم، دقت زیاد، و استفاده از محیط‌های خارجی و داخلی ذهن، حرف می‌زند.

کتاب معامله‌گر باانضباط را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

مارک داگلاس کتاب معامله‌گر باانضباط را برای تمام کسانی که به امید داشتن درآمد بیشتر به بازار بورس وارد می‌شوند، نوشته است. 

بخشی از کتاب معامله‌گر باانضباط

بازار، محیطی است خلاف محیط زندگیِ روزمرهٔ انسان که مملو از محدودیت‌هاست. فرد را کاملاً آزاد می‌گذارد که هر سرنوشتی را برای خودش رقم بزند. این فرصت و آزادی پایان‌ناپذیر درواقع آینهٔ تمام‌نمای خصوصیات معامله‌گران است. بازار هیچ کنترلی روی آنچه که معامله‌گر در این نوسانات قیمت می‌بیند و آنچه که انجام می‌دهد ندارد و تمام این تصمیم‌ها و توان فرد برای به‌کارگیری این تصمیم‌ها در معاملات برای دستیابی به سود بیشتر، فقط و فقط در ذهن معامله‌گر است.

برای مثال اگر به بازار به‌عنوان یک تهدید نگاه کنم و ترس داشته باشم که قرار است چیزی را از من بگیرد، به این دلیل است که ترس من ناشی از ناتوانی در پیش‌بینی اتفاقات و نشان‌دادن عکس‌العمل به‌جا در مواجهه با این اتفاقات، در جهت حفظ منافع شخصی‌ام بوده و درواقع به‌خاطر عدم اطمینانِ کافی به خود در انجام درست و به‌جای آنچه که لازم است انجام شود، و ربطی به این ندارد که واقعاً چیز تهدیدآمیزی در محیط بیرون این ترس را در من به‌وجود آورده است یا خیر.

به‌علاوه یک چیز را نیز راجع‌به ساختار ذهنی‌ام کشف کردم که عملکرد آن به گونه‌ای‌ست که تمایل دارد هرطور شده از زیان جلوگیری کند و در تلاش‌های بی‌نتیجه‌اش در این راه، زیان‌های زیادی نیز دیده‌ام.

در توضیح این مطلب باید بگویم که هیچ‌کدام از ما آن ظرفیت ذهنیِ لازم برای پی‌بردن به تمام آنچه که در هر لحظه در اطرافمان به‌وقوع می‌پیوندد را به‌طور کامل نداریم. یعنی از میان تمام اطلاعاتی که در محیط اطرافمان وجود دارد، بیشتر روی آن اطلاعاتی تمرکز می‌کنیم که دارای بیشترین اهمیت برای ما هستند و به همین ترتیب در همان لحظه سایر اطلاعات به‌صورت خودکار از ضمیر خودآگاهمان دور می‌مانند. اینکه من به‌جای دوری از ضرر دائماً آن را به‌سمت خود می‌کشاندم تنها به این خاطر بود که می‌خواستم از ضرر دوری کنم. یعنی به‌جای اینکه به چیزهای مثبت بازار که حول محور سودآوری می‌چرخیدند فکر کنم، مدام به چیزهایی که ترسم را پررنگ‌تر و بیشتر می‌کردند فکر می‌کردم. در نتیجه، اخبار و اطلاعاتی که می‌توانستند فرصت‌های مناسب را معرفی کنند از ذهن من دور می‌ماندند و متوجه عبور آنها از پیش چشمم نمی‌شدم.

تنها راهی که وجود داشت تا با آن بتوانم فرصت‌های پیش‌آمده را از دست ندهم این بود که بر روی چیزهایی که باعث انحراف ذهنم از بازار می‌شد چشم ببندم.

هیچ راهی در راستای شناخت این موضوع نداشتم، تا اینکه نظرم را راجع به زیان و خطا و بهایی که باید برایشان می‌پرداختم، تغییر دادم. با تغییر این نگرش، کار من برای درکِ بهتر شاخصه‌های رفتاری بازار و رابطهٔ بین آن و شاخصه‌هایی که قبلاً از آنها آگاه نبودم شروع شد