کتاب مگر چشمها هم دروغ میگویند؟
معرفی کتاب مگر چشمها هم دروغ میگویند؟
کتاب مگر چشمها هم دروغ میگویند؟، اثر غلامرضا ربیعی مجموعه داستانهای کوتاه طنز است که با زبانی شیرین و دلنشین، روایتگر حکایات مختلفی از زندگی هستند.
دربارهی کتاب مگر چشمها هم دروغ میگویند؟
کتاب مگر چشمها هم دروغ میگویند؟ داستانهای طنز غلامرضا ربیعی است. کتاب مگر چشمها هم دروغ میگویند؟ شامل نوزده داستان کوتاه است. داستان اول این مجموعه، پورشه آلبالویی، برندهی رتبهی سوم داستان نهمین جشنواره طنز سوره است. داستانهای کتاب مگر چشمها هم دروغ میگویند؟ با زبانی شیرین نوشته شدهاند و در جای جای آنها، دیدن لهجه و گویش محلی خاص به چشم میخورد که بر لطف آن افزوده است.
کتاب مگر چشمها هم دروغ میگویند؟ را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
اگر دوست دارید داستانهای کوتاهی بخوانید که طنزشان لبخندی روی لبانتان بیاورد، کتاب مگر چشمها هم دروغ میگویند؟ یک انتخاب عالی است.
بخشی از کتاب مگر چشمها هم دروغ میگویند؟
روی بالکن نشستم و تا بیدار شدن بچهها به پورشه نگاه میکردم که متوجه سایهام شدم. خورشید صبحگاهی سایهام را تا نزدیکی پورشه کشانده بود و با یک خیز کوچک میتوانست وارد ماشین شود. به شانس فکر می کردم. اینکه چقدر خوششانس بودم و نمیدانستم. باورم نمیشد که قرار است ساعتی بعد داخل این ماشین نشسته باشم. احساس سبکی میکردم. دلم میخواست کاری انجام دهم. در این لحظه به فکر افتادم که تا بیدار شدن پرستو مشغول تمیز کردن ماشین شوم و این کار حتما پرستو را خوشحال خواهد کرد. شیلنگ را از انباری بیرون آوردم و در حال بستن آن روی شیر بودم که چند نفر با یک نیسان یدک کش وارد حیاط شدند. یکی از آنها که لباسی شیک تنش بود به سمت ماشین رفت و در ماشین را باز کرد و بعد کاپوت ماشین را بالا زد و با دو نفر دیگر که لباس کار آبی رنگ تنشان بود حرفهایی زد که متوجه نشدم. شیلنگ را رها کردم و به سمتشان رفتم. میخواستم بدانم کی هستند و با ماشین پرستو چه کار دارند؟
فهرست
- شرح حال
- پورشه آلبالویی
- معجون بخت و اقبال
- خاک مرا می خواند
- اگه اعتماد نباشه نمیشه زندگی کرد
- پیامکهای ناشناس
- لجبازی تلخ
- معمای خانه متروک
- میخوام تنها باشم
- نسرین جون
- نقشی از زندگی به رنگ قرمز
- گاهی باید فکر کرد گاهی باید حرف زد
- کسی ما را نمیدید
- شک و تردید آرامش را از زندگی میگیرد
- جدایی پایان کار نیست!
- بعضی کلمات از ذهن آدم پاک نمیشه!
- پلاک سی و پنج
- یک اتفاق دو نگاه
- پایی که میرود به ناکجا
- مگر چشمها هم دروغ میگویند؟
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه
حجم
۱٫۱ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۷۹ صفحه