کتاب بازی دهلیز

سوگل اباذری تا کنون بیشتر به‌عنوان کارگردان تئاتر و سینما فعالیت داشته؛ بازی دهلیز نخستین کتابی است که از این هنرمند به انتشار رسیده است.

خلاصه کتاب بازی دهلیز

سوگل اباذزی در کتاب بازی دهلیز داستان مادر و دختری را با اندیشه‌های متفاوت روایت می‌کند که در ارتباط با یکدیگر به سلوک درونی می‌رسند. این کتاب از یک‌سو در موسیقی ریشه دارد و از سوی دیگر نیز به سورئالیسم، ذهن انسان و ناخودآگاه جمعی و فردی او وابسته است.

خواندن کتاب بازی دهلیز را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعه کتاب بازی دهلیز را به علاقمندان داستان و رمان ایرانی پیشنهاد می‌کنیم. بدون شک نثر ساده و روان این کتاب، شما را جذب خواهد کرد.

جملاتی از کتاب بازی دهلیز

هدیه بعد از تماشای طلوع خورشید و جمع کردن نقاشی‌هایش، در طبقه پایین به سراغ طوطی‌اش، دارچینی می‌رفت. دارچینی از دو سالگی به هدیه عادت کرده بود. هر روز پس از این‌که هدیه درِ پاسیو را باز می‌کرد، شعر «دالی دالی دارچینی» را برایش می‌خواند. مثل یک جور صبح به خیر. امروز اما، هدیه به جای عادت هر روزه، از دارچینی خواست که کلمه زنبور را ادا کند.

عشقم بگو زنبور. آفرین دختر خوب.

دارچینی سکوت کرده بود. شاید از حرف هدیه ماتش برده بود؛ چرا هدیه امروز برنامهٔ هرروزه‌اش را کنار گذاشته بود و یک‌بند از او می‌خواست بگوید زنبور؟ چه رازی در این پافشاری بود؟ اصلاً چرا زنبور؟

هدیه دوباره رو به دارچینی گفت: «بگو دیگه عشقم. وقت حمومت دیر می‌شه‌ها، بگو زنبور، زن... بور، آفرین دختر خوب! بگو زنبور. نمی‌دونی به چه سختی بابا و مامان رو راضی کردم که بریم سمیرم. اون‌جا زنبورهای خوبی پرورش می‌دن. می‌تونیم اون‌ها رو از نزدیک ببینیم، تو رودخونه هم می‌ریم، خوش می‌گذره‌ها. حالا بگو زنبور، آفرین دختر گل، ببین، به دهن من نگاه کن، آفرین! حالا بگو زن... بور، کاری نداره که گلم.»

برای مطالعه‌ی جمله‌های بیشتری از کتاب بازی دهلیز، بخش نمونه کتاب را رایگان دانلود کنید