دانلود و خرید کتاب خاطره در خاطره احمد واثق
تصویر جلد کتاب خاطره در خاطره

کتاب خاطره در خاطره

انتشارات:انتشارات صریر
امتیاز:
۵.۰از ۱ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب خاطره در خاطره

خاطره در خاطره، اثری است که نگاهی به زندگی نه تن از شهدای روستای عموقین در استان آذربایجان شرقی می‌اندازد و سیر تحولاتی که در آنان شکل گرفت تا آن‌ها را به مسیر شهادت کشاند، بازمی‌گوید. احمد واثق مصاحبه‌های این کتاب را انجام داده و صغری جوادی کار نوشتن را بر عهده داشته است. نشر صریر این کتاب را منتشر کرده است. 

درباره‌ی کتاب خاطره در خاطره

اگر به تاریخ جنگ ایران و عراق نگاهی بیندازیم، شاید مهم‌ترین نکته‌ای که نظرمان را جلب کند همین حضور بی‌باک و پرشور جوانان در جبه‌ها است. افرادی که با گذشتن از خانواده، جان و مال، با خلوصی بی‌انتها برای دفاع از میهن  کشورشان در مسیری قدم گذاشتند که پایانش نامعلوم بود. شهادت، جانبازی یا ایثارگری هر کدام در نظرشان جلوه‌ی خاصی داشت و برای رسیدن به شهادت چیزی را مانع راه خودشان نمی‌دیدند. اما چطور شد که مردمانی به این درجه از ایمان و اطمینان رسیدند؟ چگونه حاضر شدند تا همه چیز را فدای کشورشان کنند؟

کتاب خاطره در خاطره از بازنویسی مصاحبه‌هایی شکل گرفته است که به زندگی پژوهشی شهدای روستای عموقین می‌پردازد. خاطره در خاطره، مانند دفتری باز از زندگی این شهدا می‌گوید و سیر تحول و تکامل فکری‌شان را مشخص می‌کند. 

کتاب خاطره در خاطره را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم

خاطره در خاطره برای علاقه‌مندان به خاطرات رزمندگان، شهیدان و دفاع مقدس، کتابی جذاب و دلچسب است.

جملاتی از کتاب خاطره در خاطره

زمانی که احداث مدرسه در روستای عموقین مطرح شد تمام خانواده‌های احمدی و در راس آنها آقاکریم که نقش مهمی در ترویج و تبلیغ مسائل تربیتی و فرهنگی و توسعه و آبادانی روستا داشتند برای راه‌اندازی دبستان «قائم مقام» عموقین و تهیه مسکن و مایحتاج معلمان روستا پیشگام شدند.

آقاکریم با به دوش کشیدن امور زندگی، دو پسر و سه دخترش را به کار در مزرعه و چرا بردن گاو و گوسفند وادار نمی‌کرد تا آن‌ها، تمام هم و غمّ‌شان را روی یادگیری قرآن و علم و دانش متمرکز کنند. همچنین از هر وسیله و فرصتی برای علاقه‌مند کردن آنان برای تحصیل استفاده می‌کرد.

خانواده مؤمن و مذهبی آقاکریم بویژه دخترانش، در آغازین روزهای سال ۱۳۴۳ باز هم چشم انتظار به دنیا آمدن ششمین خواهر یا برادر خود بودند. این انتظار در سومین روز اردیبهشت به پایان رسید و صدای نوزاد در خانه پیچید. پدر بعد از قرائت اذان و اقامه در گوش نوزاد که چهره‌اش مثل برف، سفید و مثل خورشید، نورانی بود نامش را شمس‌الدین گذاشت.

مادر او را در آغوش می‌گرفت و از شیره جان سیرابش می‌کرد و در زمان تهیه سوخت زمستانی تپالا که از ضروریات زندگی روستایی برای پختن نان و غذا بود شمس‌الدین را با چادر به پشت می‌بست...

نظری برای کتاب ثبت نشده است
بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۴۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

حجم

۴۵۹٫۲ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۵۲ صفحه

قیمت:
۴,۱۰۰
تومان