دانلود و خرید کتاب مدادهای رنگی پریوش کامیار
تصویر جلد کتاب مدادهای رنگی

کتاب مدادهای رنگی

انتشارات:فاتحان
دسته‌بندی:
امتیاز:
۵.۰از ۲ رأیخواندن نظرات

معرفی کتاب مدادهای رنگی

مدادهای رنگی از مجموعه سرآمدان علم و ایثار نشر فاتحان، نوشته پریوش کامیار است که زندگی‌نامه داستانی شهید عزیز عزیززاده را روایت می‌کند.

مجموعه سرآمدان علم و ایثار به روایت زندگی‌نامه و خاطرات شهدای دانشجو و دانشگاهیان کشور در دوران دفاع مقدس می‌پردازد.

خواندن کتاب مدادهای رنگی را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

علاقه‌مندان به ادبیات پایداری و دفاع مقدس و سرگذشت‌نامه‌های شهدا از این کتاب لذت خواهند برد.

جملاتی از کتاب مدادهای رنگی

یادم هست قلک‌های رنگارنگ در دستان کوچک بچه‌دبستانی‌ها که پر شده بود از پول توجیبی‌هایشان، چهرهٔ شهر را زیباتر کرده بود و به شهرهایمان رنگ و بویی دیگر داده بود. بچه‌ها هیچ چیز خوراکی برای خودشان نمی‌خریدند. حتی بعضی موقع‌ها می‌شد که پول توجیبی اضافی هم از بابا می‌خواستند تا قلکشان زودتر پر بشود تا بفرستند جبهه برای کمک به رزمنده‌ها.

بزرگ‌ترها هم برای خودشان عالم دیگری داشتند. در تدارک مایحتاج جبهه‌ها، از خوراکی‌های مهم و مقوی گرفته تا لباس و وسایل گرمایش. اگر زمستان بود، علاءالدینی، پتویی و لباس‌های گرم و اگر تابستان بود هم وسایل سرمایشی پنکه، ملافه‌های نازک و... . روزهایی بود! عالمی داشت هر کسی برای خودش.

خیلی مردم خوبی داریم. آن روزها همسایه هوای همسایه‌اش را داشت. مرد خانه که نبود، مردان هم‌محلی کمک‌حال زن و بچه‌های مرد رزمندهٔ محله‌شان بودند. مرد خانه که نبود، پسرهای محل به مادر خانه مدد می‌دادند. مرد خانه که نبود، فرزندان دیگر فرزندان آن خانواده بودند و کمک می‌کردند و نیازهایشان را برطرف می‌کردند. جنگ بود، اما هم‌دلی هم بود. یادم هست تو مدرسه‌مان آجیل بسته‌بندی می‌کردیم. حین کار یواشکی هم برمی‌داشتیم و می‌گذاشتیم دهانمان و مشغول خوردن و کار با هم می‌شدیم. خیلی مزه می‌داد. خوشمزه بود. مسجدها محل امنی بود برای آدم‌های مهربان شهرمان در آن روزها.

لحظات پرالتهاب موشک‌باران یادم نمی‌رود. صدای ممتد ضدهوایی‌ها در دل تاریکی شب که لحظه‌ای قطع نمی‌شد و همچنان ادامه داشت تا صداهای انفجاری که در پی‌اش صدای آژیر ممتد آمبولانس و آتش‌نشانی را در پی داشت.

چه روزهایی... روزهای بد جنگ... .

ali karimi
۱۴۰۲/۰۵/۰۶

سلام این کتاب زندگینامه برادرزاده مادرمه که ما بهش میگفتیم دایی من وقتی سیزده سالم بود داییم شهید شد ممنونم از نویسنده این کتاب

احسان
۱۴۰۰/۰۵/۲۳

سلام. کتابهای این انتشارات اصلا زیاد دیده نمیشن در طاقچه، لطفا یه کاری کنید بیشتر جلو دید باشن تا مردم بدونن این کتابها رو چاپ کردید .

بریده‌ای برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۱۴۲٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

حجم

۱۴۲٫۹ کیلوبایت

تعداد صفحه‌ها

۱۶۸ صفحه

قیمت:
۴,۰۰۰
تومان