کتاب دیوانه عاقل فریبرز طاهرخانی + دانلود نمونه رایگان
با کد تخفیف OFF30 اولین کتاب الکترونیکی یا صوتی‌ات را با ۳۰٪ تخفیف از طاقچه دریافت کن.
تصویر جلد کتاب دیوانه عاقل

کتاب دیوانه عاقل

دسته‌بندی:
امتیازبدون نظر

معرفی کتاب دیوانه عاقل

کتاب الکترونیکی «دیوانه عاقل» نوشتهٔ فریبرز طاهرخانی و با ویراستاری مهرانه بلوچ، توسط نشر زهره علوی منتشر شده است. این اثر در دستهٔ داستان‌های فارسی معاصر قرار می‌گیرد و با نگاهی روایی و داستان‌پردازانه به زندگی، خانواده، رنج و رستگاری می‌پردازد. روایت کتاب، ترکیبی از واقعیت‌های تلخ و امیدهای انسانی را در قالب داستانی بلند و پرکشش به تصویر می‌کشد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب دیوانه عاقل

«دیوانه عاقل» اثری داستانی است که با روایتی بلند و چندلایه، زندگی خانواده‌ای را در بستر جامعه‌ای سنتی و پرچالش دنبال می‌کند. نویسنده، فریبرز طاهرخانی، با الهام از تجربیات شخصی و آموزه‌هایش در مسیر ترک اعتیاد و بازسازی زندگی، داستانی خلق کرده که در آن مفاهیمی چون رنج، امید، تفاوت، تبعیض و جست‌وجوی معنا در مرکز توجه قرار دارند. ساختار کتاب، روایتی پیوسته و خطی دارد که از تولد سه فرزند در یک خانواده آغاز می‌شود و با فراز و نشیب‌های زندگی این خانواده، به‌ویژه فرزند متفاوت و رنج‌کشیده‌شان، ادامه می‌یابد. در این داستان، عناصر اسطوره‌ای و نمادین مانند جنگل، شیر و مرد هیزم‌شکن، در کنار واقعیت‌های اجتماعی و خانوادگی، فضایی پررمزوراز و گاه تلخ اما آموزنده می‌سازند. کتاب با زبانی ساده و بی‌پیرایه، دغدغه‌های انسانی را در قالب قصه‌ای پرحادثه و شخصیت‌محور روایت می‌کند و در عین حال، به مسائل عمیق‌تری چون پذیرش تفاوت‌ها، قدرت مادرانه، و معنای واقعی عقل و دیوانگی می‌پردازد.

خلاصه داستان دیوانه عاقل

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند! داستان «دیوانه عاقل» با آرزوی مردی برای داشتن فرزندی عاقل و صالح آغاز می‌شود. او و همسرش پس از سال‌ها انتظار، صاحب سه پسر می‌شوند؛ دو فرزند سالم و یکی با نقص جسمی که رحمان نام می‌گیرد. از همان ابتدا، تفاوت رحمان با برادرانش، منشأ نگرانی و کشمکش در خانواده می‌شود. پدر، رحمان را کمتر دوست دارد و حتی تلاش می‌کند او را از خانواده دور کند. مادر اما با عشقی بی‌پایان، از رحمان مراقبت می‌کند و او را به آغوش می‌کشد. در ادامه، رحمان با مشکلاتی چون تبعیض، بی‌مهری و طردشدگی روبه‌رو می‌شود. پدر و برادرانش او را نادیده می‌گیرند و حتی اسب زیبایی که به رحمان هدیه داده شده، به زور از او گرفته می‌شود. رحمان برای یافتن جایگاه خود، به جنگل پناه می‌برد و با مردی هیزم‌شکن و شیرهای جنگل آشنا می‌شود. این بخش از داستان، رنگ و بویی اسطوره‌ای به روایت می‌دهد و رحمان در مواجهه با طبیعت و حیوانات، به نوعی خودشناسی و پذیرش می‌رسد. در بخش‌هایی از داستان، رحمان با دختری اشراف‌زاده و فلج آشنا می‌شود که خود نیز با رنج و انزوا دست‌وپنجه نرم می‌کند. ارتباط میان این دو، بازتابی از امید، همدلی و جست‌وجوی معنا در دل رنج است. داستان با فرازونشیب‌های عاطفی و خانوادگی ادامه می‌یابد و شخصیت‌ها هرکدام با چالش‌های خود روبه‌رو می‌شوند. در نهایت، «دیوانه عاقل» روایتی از رهایی، بخشش و معنای واقعی عشق و عقلانیت را پیش روی خواننده می‌گذارد، بی‌آنکه پایان ماجرا را به‌طور کامل افشا کند.

چرا باید کتاب دیوانه عاقل را بخوانیم؟

این کتاب با روایت داستانی چندلایه و شخصیت‌پردازی ملموس، به موضوعاتی چون تبعیض، تفاوت، رنج و امید می‌پردازد. «دیوانه عاقل» نه‌تنها قصه‌ای دربارهٔ یک خانواده و فرزندانش است، بلکه تلاشی برای واکاوی معنای عقل و دیوانگی، قدرت عشق مادرانه و جست‌وجوی هویت در دل دشواری‌هاست. خواندن این اثر، فرصتی برای همدلی با شخصیت‌هایی است که هرکدام به‌نوعی با رنج و طردشدگی مواجه‌اند و در عین حال، راهی برای بازسازی خود و یافتن معنا پیدا می‌کنند. روایت کتاب، مخاطب را به تأمل دربارهٔ ارزش‌های انسانی و نقش پذیرش و بخشش در زندگی دعوت می‌کند.

خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

مطالعهٔ این کتاب برای علاقه‌مندان به داستان‌های اجتماعی و خانوادگی، کسانی که دغدغهٔ پذیرش تفاوت‌ها، رهایی از تبعیض و جست‌وجوی معنا در زندگی را دارند، مناسب است. همچنین برای افرادی که به روایت‌هایی دربارهٔ رنج، امید و بازسازی فردی علاقه‌مندند، «دیوانه عاقل» می‌تواند تجربه‌ای تأثیرگذار باشد.

بخشی از کتاب دیوانه عاقل

«مادر بچه بیمار خود را بغل گرفت و به سینه چسباند و با اشک و زاری تا - جان من به جان این سه بچه بستگی دارد؛ اما این کودک بیمارم که نام او را رحمان می‌گذارم بیشتر از این دو کودکم به من نیاز دارد. سید با شنیدن این حرف گفت: - پس نام این دو کودک را هم من می‌گذارم. این کودکی که قيافه یک پهلوان دارد می‌گذارم جبار و آن یکی را جمال ولی این را بدان تو اول باید به این دو کودکم شیر بدهی اگر باز توانش را داشتی به این فلج هم شیر بده و اکر توانش را نداشتی یک فکری به حالش می‌کنیم. رحمان با جان دل شیر مادر را می‌خورد که سید او را از سینه مادر جدا کرد و جبار را به سینه مادر جسباند و گفت: - او را شیر بده. مادر گفت: - بگذار بچه شیرش را بخورد. - تازه بعد نوبت آن یکی است. مادر گفت: - رحمان را به من بده تا او را سیر کنم او گرسنه است. - من با رحمان می‌رویم در حیاط وقتی که به خانه آمدم دو کودکم باید...»

نظری برای کتاب ثبت نشده است

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

حجم

۲٫۶ مگابایت

سال انتشار

۱۴۰۲

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

قیمت:
۹۸,۰۰۰
تومان