
کتاب نبرد با زامبی شماره ۷۲۹
معرفی کتاب نبرد با زامبی شماره ۷۲۹
کتاب نبرد با زامبی شماره ۷۲۹ نوشتهٔ «اعظم سبحانیان» و منتشرشده توسط نشر قدیانی، یک رمان برای نوجوانان است که با الهام از «دارابنامه» نوشته شده است. این اثر فانتزی با ترکیب عناصر معمایی، ماجراجویی و بهرهبردن از متون کهن، نوجوانان را به دنیایی پر از رمزوراز و چالشهای اخلاقی میبرد. نسخهٔ الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب نبرد با زامبی شماره ۷۲۹ اثر اعظم سبحانیان
رمان معاصر و ایرانی «نبرد با زامبی شمارهٔ ۷۲۹» (با نگاهی به دارابنامه) که برای نوجوانان نوشته شده، با تلفیق فضای معاصر و عناصر اسطورهای، ماجرای پسری نوجوان به نام «هومان» را روایت میکند. داستان در فضایی امروزی آغاز میشود، اما بهتدریج با ورود شخصیتهایی چون «زامبی» و ارجاع به «دارابنامه»، به دنیایی فانتزی و پرماجرا کشیده میشود. ساختار کتاب بهگونهای است که واقعیت و خیال را در هم میآمیزد؛ از یکسو دغدغههای نوجوانی، روابط خانوادگی و چالشهای اخلاقی را به تصویر میکشد و از سوی دیگر، با الهام از متون کهن ایرانی، فضایی اسطورهای و پر از معما و نبرد خلق میکند. «اعظم سبحانیان» در این رمان، با بهرهگیری از روایتهای موازی و پیونددادن زندگی روزمره با افسانهها، اثری چندلایه و پرکشش برای نوجوانان نوشته است. روایت کتاب حاضر با ریتمی تند و پرحادثه پیش میرود و مخاطب را درگیر ماجراهایی میکند که مرز میان واقعیت و خیال در آن باریک است.
خلاصه داستان نبرد با زامبی شماره ۷۲۹
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان با «هومان»، نوجوانی پرشروشور آغاز میشود که پس از یک درگیری و رفتار تند با مادرش، ناگهان متوجه ناپدیدشدن او میشود. سرنخها به شمارهای مرموز با عدد ۷۲۹ ختم میشود و پیامهایی تهدیدآمیز از سوی «زامبی شمارهٔ ۷۲۹» دریافت میکند. هومان با کمک دوستش (فوکا) وارد ماجرایی عجیب میشود که در آن مرز میان دنیای واقعی و فضای بازیهای کامپیوتری و افسانههای کهن محو میشود. آنها با کتابی پارهپاره و جادویی روبهرو میشوند که به «دارابنامه» اشاره دارد و ناخواسته وارد دنیایی میشوند که باید با زامبیها و طلسمها روبهرو شوند. هومان و فوکا در هر مرحله با معماها و چالشهایی مواجه میشوند که هم به مهارتهای ذهنی و هم به شجاعت و همکاری نیاز دارد. در این مسیر، هومان باید با اشتباهات گذشتهاش روبهرو شود، برای نجات مادرش و دوستش تلاش کند و درعینحال با الهام از شخصیتهای اسطورهای مانند «فیروز» و «فرخزاد»، معنای واقعی مسئولیت و دوستی را کشف کند. روایت کتاب با ترکیب فضای معاصر و عناصر افسانهای، ماجرایی پرکشش و پرتعلیق را رقم میزند که در آن، هر انتخاب و پاسخ به معماها سرنوشت شخصیتها را رقم میزند.
چرا باید کتاب نبرد با زامبی شماره ۷۲۹ را بخوانیم؟
این کتاب با پیونددادن دنیای نوجوانان امروز به افسانهها و متون کهن ایرانی، تجربهای متفاوت از ماجراجویی و فانتزی را ارائه میدهد. مخاطب در جریان داستان با چالشهای اخلاقی، مسئولیتپذیری و اهمیت دوستی روبهرو میشود و با معماها و مراحل هیجانانگیز، ذهنش به چالش کشیده میشود. داستان چندلایه و تلفیق واقعیت و خیال، کتاب را برای نوجوانان و حتی بزرگسالانی که به داستانهای پرحادثه و پررمزوراز علاقه دارند، جذاب میکند.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این رمان برای نوجوانانی مناسب است که به داستانهای ماجراجویانه، فانتزی و معمایی علاقه دارند و دوست دارند با الهام از اسطورهها و متون کهن ایرانی، با چالشهای اخلاقی و هیجانانگیز روبهرو شوند؛ همچنین برای علاقهمندان به روایتهای تلفیقی و داستانهایی که مرز میان واقعیت و خیال را درمینوردند.
درباره اعظم سبحانیان
«اعظم سبحانیان» نویسنده، فیلمنامهنویس، متولد سال ۱۳۵۰ و دانشآموختهٔ رشتهٔ مدیریت خانواده است. این نویسنده فعالیت ادبی خود را از سال ۱۳۷۵ با عضویت در انجمنهای شعر آغاز کرده و سپس موفق به چاپ چندین کتاب شعر کودک شده است. او از سال ۱۳۸۰ عضو انجمن داستان بزرگسال شیراز بوه است. این نویسنده رمان «نبرد با زامبی شمارهٔ ۷۲۹» را برای گروه سنی نوجوان نوشته است.
بخشی از کتاب نبرد با زامبی شماره ۷۲۹
«سپاه بزرگ ایران وقتی به نزدیکی یمن رسید، کسی را فرستاد تا به شاه یمن اخطار بدهد. یکی از درباریان نامه را از فرستاده گرفت و برای شاه خواند، "ای شاه ضعیف، در حق من خطاهای زیادی کردی. تنها فرزند من را در میان زنگیان خونخوار رها کردی. چرا از یاد بردی که جدوآباد تو خراجگزار نیاکان من بودند؟ حالا اگر میخواهی از جرم تو بگذرم، دو عزیزم را آزاد و دخترت را هم دودستی تقدیم من کن وگرنه بلایی بر سرت میآورم که در خواب هم ندیده باشی."
شاه یمن چون متن نامه را شنید، مثل آب جوشان شد. دست دراز کرد و نامهٔ ملک داراب را پارهپاره کرد. سپس رو به فرماندهٔ سپاهش نیکاندیش کرد و گفت: «حالا چه کنیم؟»
نیکاندیش گفت: «بهترین راهکار اینه که فعلاً آغازگر جنگ نباشیم. شنیدهام تمام لشکریان ایران پهلوان و قدرتمندند. طولی نمیکشه که شکست میخوریم.»
از آن سو، فیروز و فرخزاد با سرعت تمام خود را به لشکر ایرانیان رساندند. ملک داراب بعد از مدتها با دیدن فیروز اشک شادی از چشمانش جاری شد.
فردای آن روز لشکر یمنیها مقابل ایرانیان ایستادند. وقتی طبل آغاز جنگ زده شد، در مدت کوتاهی بسیاری از مردان جنگی یمن از پا درآمدند. خبر کشتهشدن یکیک فرماندهان دلیر به گوش میرسید. نیکاندیش گفت: «فکری به خاطرم رسیده که میتونه همهٔ لشکر ایران رو نابود کنه.»»
حجم
۱۱۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه
حجم
۱۱۴٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۱۳۶ صفحه