
کتاب کودک شکرگزار
معرفی کتاب کودک شکرگزار
کتاب الکترونیکی «کودک شکرگزار» نوشتهٔ سمیه قاسمی و شهلا زرپرور اثری در حوزهٔ تربیت اخلاقی و روانشناسی کودک است که نشر فروغ سیمرغ آن را منتشر کرده است. این کتاب با تمرکز بر موضوع هوشهای چندگانه و اهمیت آموزش شکرگزاری به کودکان، تلاش میکند راهکارهایی برای پرورش اخلاق و قدردانی در نسل جدید ارائه دهد. نویسندگان با بهرهگیری از منابع علمی و آموزههای دینی، به بررسی ابعاد مختلف هوش و نقش آن در تربیت کودکان پرداختهاند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب کودک شکرگزار
«کودک شکرگزار» اثری ناداستان و آموزشی است که به بررسی نقش هوشهای چندگانه در تربیت کودکان و آموزش شکرگزاری میپردازد. این کتاب در قالبی تحلیلی و پژوهشی، ابتدا به معرفی نظریهٔ هوشهای چندگانه گاردنر و اهمیت آن در نظام آموزشی میپردازد و سپس به ابعاد مختلف این هوشها و تأثیر آنها بر یادگیری و رشد شخصیت کودک اشاره میکند. ساختار کتاب به گونهای است که ابتدا مفاهیم پایهای هوش و تفاوتهای فردی را شرح میدهد، سپس ویژگیها و کاربردهای عملی هوشهای چندگانه را در محیط آموزشی بررسی میکند و در ادامه، به موضوع آموزش شکرگزاری و قدردانی به کودکان میپردازد. نویسندگان با استناد به پژوهشهای علمی و آموزههای دینی، تلاش کردهاند پیوندی میان روانشناسی مدرن و ارزشهای اخلاقی برقرار کنند. کتاب با زبانی تحلیلی و رویکردی کاربردی، برای والدین، معلمان و مربیان کودک نوشته شده و سعی دارد ابزارهایی برای پرورش هوش و اخلاق در کودکان فراهم آورد.
خلاصه کتاب کودک شکرگزار
کتاب «کودک شکرگزار» با طرح نظریهٔ هوشهای چندگانه گاردنر آغاز میشود و به اهمیت شناخت و پرورش انواع مختلف هوش در کودکان میپردازد. نویسندگان ابتدا تعاریف مختلف هوش را از منظر تربیتی، تحلیلی و کاربردی بررسی کردهاند و سپس تاریخچهٔ مطالعات هوش و نقش آن در موفقیت تحصیلی و اجتماعی را مرور میکنند. در ادامه، ابعاد هشتگانهٔ هوش گاردنر شامل هوش زبانی، منطقی-ریاضی، دیداری-فضایی، موسیقایی، بدنی-جنبشی، میانفردی، درونفردی و طبیعتگرایانه معرفی میشود و ویژگیهای هر یک به تفصیل شرح داده میشود. کتاب تأکید دارد که هر کودک ترکیبی منحصربهفرد از این هوشها را داراست و آموزش باید متناسب با این تفاوتها طراحی شود. بخش مهمی از کتاب به روشهای بهکارگیری هوشهای چندگانه در کلاس درس و زندگی روزمره اختصاص یافته است. در بخش بعدی، موضوع آموزش شکرگزاری به کودکان مطرح میشود. نویسندگان با تکیهبر آموزههای دینی و یافتههای روانشناسی، اهمیت پرورش حس قدردانی و شکرگزاری را در رشد شخصیت کودک برجسته میکنند. کتاب به نقش خانواده، معلمان و محیط اجتماعی در شکلگیری این ویژگی اخلاقی اشاره دارد و راهکارهایی برای آموزش عملی شکرگزاری ارائه میدهد. در نهایت، اثر بر این نکته تأکید میکند که پرورش هوشهای چندگانه و عادت شکرگزاری میتواند به بهزیستی معنوی، سلامت روان و موفقیت اجتماعی کودکان کمک کند.
چرا باید کتاب کودک شکرگزار را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب نظریههای روانشناسی مدرن و آموزههای اخلاقی، به موضوعی میپردازد که کمتر بهصورت جامع در منابع فارسی بررسی شده است. «کودک شکرگزار» نهتنها به والدین و معلمان کمک میکند تا استعدادهای گوناگون کودکان را شناسایی و پرورش دهند، بلکه راهکارهایی برای تقویت حس قدردانی و شکرگزاری در نسل جدید ارائه میدهد. مطالعهٔ این اثر میتواند دید تازهای نسبت به تربیت اخلاقی و آموزش مهارتهای زندگی به کودکان ایجاد کند و ابزارهایی عملی برای مواجهه با چالشهای تربیتی در اختیار مخاطب بگذارد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای والدین، معلمان، مربیان کودک و دانشجویان رشتههای علوم تربیتی و روانشناسی مناسب است. همچنین افرادی که دغدغهٔ پرورش اخلاقی و رشد همهجانبهٔ کودکان را دارند و به دنبال راهکارهایی برای آموزش شکرگزاری و تقویت هوشهای چندگانه هستند، میتوانند از مطالب این اثر بهرهمند شوند.
بخشی از کتاب کودک شکرگزار
«هوش توانایی ذهنی است و قابلیتهای متنوعی همچون استدلال، برنامهریزی، حل مسئله، تفکر انتزاعی، استفاده از زبان و یادگیری را در برمیگیرد. نظریههای هوش در طول تاریخ تغییر کردهاند. بهطور کلی تعاریف متعددی را که توسط روانشناسان برای هوش ارائهشده است، میتوان به سه گروه تربیتی، تحلیلی و کاربردی تقسیم کرد (شریفی، ۱۳۸۴). به اعتقاد روانشناسان تربیتی، هوش کیفیتی است که مسبب موفقیت تحصیلی میشود و ازاینرو یک نوع استعداد تحصیلی بهشمار میرود. آنها برای توجیه این اعتقاد اشاره میکنند که کودکان باهوش نمرههای بهتری در دروس خود میگیرند و پیشرفت تحصیلی چشمگیری نسبت به کودکان کمهوش دارند. مخالفان این دیدگاه معتقدند کیفیت هوش را نمیتوان به نمرهها و پیشرفت تحصیلی محدود کرد. زیرا موفقیت در مشاغل و نوع کاری که فرد قادر به انجام آن است و بهگونهای کلی پیشرفت در بیشتر موقعیتهای زندگی بستگی به میزان هوش دارد (پارسانیا؛ ۱۳۸۷). بنا به اعتقاد نظریهپردازان تحلیلی، هوش توانایی استفاده از پدیدههای رمزی و با قدرت و رفتار مؤثر و یا سازگاری با موقعیتهای جدید و تازه و یا تشخیص حالات و کیفیات محیط است. شاید بهترین تعریف تحلیلی هوش بهوسیلهٔ وکسلر، روانشناس آمریکایی، پیشنهاد شده باشد که بیان میکند: هوش یعنی تفکر عاقلانه، عمل منطقی و رفتار مؤثر در محیط (کدیور، ۱۳۸۷).»
حجم
۶۱۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه
حجم
۶۱۹٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۴۰۲
تعداد صفحهها
۱۱۶ صفحه