تا ۷۰٪ تخفیف رؤیایی در کمپین تابستانی طاقچه! 🧙🏼🌌

کتاب راز جادوگران هیرکانی
معرفی کتاب راز جادوگران هیرکانی
کتاب الکترونیکی «راز جادوگران هیرکانی» نوشتهٔ علیاصغر صدیقی و با ویراستاری مریم شریفی، توسط نشر الفبای هنر پارس منتشر شده است. این اثر در قالب داستانی فانتزی و ماجراجویانه، دغدغههای آموزشی، محیطزیستی و اجتماعی را با روایت زندگی نوجوانی به نام «محمدامین آرمان» در هم میآمیزد. داستان با الهام از تجربههای شخصی نویسنده و فرزندش، به نقد نظام آموزشی و اهمیت خلاقیت و طبیعتدوستی میپردازد. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب راز جادوگران هیرکانی
«راز جادوگران هیرکانی» اثری داستانی و فانتزی است که با نگاهی انتقادی به نظام آموزشی و دغدغههای محیطزیستی، روایت خود را پیش میبرد. علیاصغر صدیقی در این کتاب، ماجرای نوجوانی را بازگو میکند که در بستر رویا و واقعیت، با چالشهای مدرسه، خانواده و جامعه روبهرو میشود. ساختار کتاب ترکیبی از روایت اولشخص، خاطرهنویسی و گفتوگوهای صمیمانه است که فضای داستان را به دنیای نوجوانان نزدیک میکند. نویسنده با بهرهگیری از عناصر خیال و واقعیت، مفاهیمی چون هویت، خلاقیت، دوستی، مسئولیتپذیری و اهمیت حفظ محیطزیست را در قالب ماجراهایی جذاب و گاه طنزآمیز مطرح کرده است. داستان در دل جنگلهای هیرکانی و فضای مدرسهای متفاوت شکل میگیرد و شخصیتها با چالشهایی روبهرو میشوند که آنها را به سوی رشد فردی و اجتماعی سوق میدهد. این کتاب با رویکردی چندلایه، همزمان به مسائل فردی نوجوانان و دغدغههای جمعی جامعه میپردازد و تلاش دارد پیوند میان رؤیا و واقعیت را به تصویر بکشد.
خلاصه داستان راز جادوگران هیرکانی
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند! داستان «راز جادوگران هیرکانی» با روایت زندگی «محمدامین آرمان» آغاز میشود؛ نوجوانی که درگیر دغدغههای مدرسه، خانواده و رؤیاهای کودکانه است. او شبها در رویاهایش به جنگلهای هیرکانی سفر میکند و با ماجراهایی عجیب روبهرو میشود؛ از ماهیای که باید از درخت بالا برود تا معلمانی که انتظاراتی غیرمنطقی از دانشآموزان دارند. این رویاها، بازتابی از مشکلات نظام آموزشی و فشارهای اجتماعی است که نوجوانان با آن دستوپنجه نرم میکنند. محمدامین در جریان داستان، با شخصیتهایی مانند پدرش، معلمان، همکلاسیها و موجودات خیالی روبهرو میشود. او به همراه مادر و یک فرشتهٔ خلبان، با بشقابپرنده به جنگلهای هیرکانی سفر میکند و در آنجا با گروهی از یاران جنگل آشنا میشود که برای حفاظت از طبیعت و مبارزه با تخریب محیطزیست تلاش میکنند. در این مسیر، مفاهیمی چون پذیرش تفاوتها، اهمیت دوستی، احترام به طبیعت و نقش هر فرد در جامعه بهتدریج برای او روشن میشود. داستان با ترکیب واقعیت و خیال، به نقد نظام آموزشی، اهمیت خلاقیت و ضرورت توجه به محیطزیست میپردازد و شخصیت اصلی را در مسیر رشد فردی و اجتماعی قرار میدهد. ماجراهای مدرسه، خوابگاه، روابط دوستانه و چالشهای خانوادگی، همگی در کنار عناصر فانتزی، فضایی پررمزوراز و آموزنده برای نوجوانان خلق میکند.
چرا باید کتاب راز جادوگران هیرکانی را بخوانیم؟
این کتاب با ترکیب عناصر فانتزی و واقعیت، دغدغههای نوجوانان را در بستر داستانی پرماجرا و آموزنده به تصویر میکشد. «راز جادوگران هیرکانی» نهتنها به مسائل آموزشی و مشکلات نظام مدرسهای میپردازد، بلکه اهمیت محیطزیست و نقش فردی در جامعه را نیز برجسته میکند. روایت داستان از زبان نوجوانی که با چالشهای روزمره و رؤیاهای بزرگ دستوپنجه نرم میکند، باعث میشود خواننده با او همذاتپنداری کند و به اهمیت خلاقیت، پذیرش تفاوتها و مسئولیتپذیری پی ببرد. این اثر فرصتی برای بازاندیشی درباره آموزش، دوستی، خانواده و طبیعت فراهم میآورد و با ماجراهای جذاب و شخصیتهای باورپذیر، مخاطب را به دنیایی خیالانگیز و درعینحال آشنا میبرد.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
مطالعهٔ این کتاب برای نوجوانان، والدین، معلمان و علاقهمندان به داستانهای فانتزی و محیطزیستی مناسب است. کسانی که دغدغهٔ آموزش، رشد فردی، خلاقیت و حفظ طبیعت را دارند، میتوانند از پیامها و روایتهای این اثر بهرهمند شوند. همچنین برای نوجوانانی که با فشارهای مدرسه و خانواده روبهرو هستند، این کتاب میتواند الهامبخش باشد.
بخشی از کتاب راز جادوگران هیرکانی
«شب بود و من در دنیای تازهای که هیچچیز سر جایش نبود، دنبال ماجراجویی بودم. زیر درختهای تنومند و سربهفلک کشیده که بوی نم میدادند، در حال حرکت بودم. نمیدانستم چگونه به میان این جنگل وارد شدم. حس میکردم در تقدیر خود برای واردشدن به این منطقه، هیچ دخالتی نداشتهام. برگها نالهکنان زیر پایم خرد میشدند. صدای تاپ و تاپ ضربان قلبم را خیلی واضح میشنیدم. خیس عرق شده بودم و میکردم هر لحظه ممکن است سایههای جنگل من را ببلعند. تمام شاخههای بالای سرم به طور عجیبی تکان میخوردند. از فاصله بسیار دوری در اعماق جنگل، صدای دارکوبی که یکریز نوکش را به درختی تهی میکوبید، به گوش میرسید. میدانستم درختان، اسرار زیادی در دل خود دارند. اما همیشه ساکت و استوارند. انگار هر چه در آن اطراف بود به فرمان درختان گوش داده و برای لحظاتی سکوت میکردند تا صداهای به پشت سرم نگاه کنم. سعی کردم به چیزهای خوب فکر کنم. در کتابی خوانده بودم، راه کسانی که افکار مثبت را در خودشان تقویت میکنند همیشه باز است. بعد از کمی راهرفتن به منطقهای رسیدم که درختان کمتری داشت. زیر یک درخت بلوط کهنسال ایستادم تا کمی استراحت کنم. نم و خنکی جنگل تاریک از کف پایم به تمام سلولهای بدنم نفوذ کرد. بادقت به اطرافم نگاه کردم. سعی کردم مسیرهایی که هنگام حرکت آمده بودم را به یاد بیاورم؛ اما هیچچیز به خاطرم نیامد. تنها تصویر محوی از درختان در خاطرم مانده بود. سکوت و سکون بر جنگل حاکم بود. دوباره آهسته شروع به حرکت کردم تا بلکه چیز آشنایی بیابم. همهجا تاریک بود و نمیدانستم چرا باید تکوتنها میان این جنگل پر از رمز و راز در حرکت باشم. آیا واقعا من گم شدهام و خودم نمیدانم؟»
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه
حجم
۱٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۴
تعداد صفحهها
۱۹۲ صفحه