
کتاب غزل افق
معرفی کتاب غزل افق
کتاب غزل افق نوشته عبدالمجید نوید و ویراسته فرمهر منجزی، توسط نشر آمال کودک و نوجوان منتشر شده است. این کتاب با نثری شاعرانه و روایتی لطیف، به زندگی یک چوپان جوان و گفتوگوهای او با پیرمردی مرموز میپردازد و در بستری از طبیعت و روستا، دغدغههای انسانی، تنهایی، شادی، غم و معنای زندگی را واکاوی میکند. نسخهی الکترونیکی این اثر را میتوانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.
درباره کتاب غزل افق
کتاب غزل افق از عبدالمجید نوید، داستانی بلند با فضایی شاعرانه و تأملبرانگیز است که در قالب داستان روایت میشود. این کتاب در سال ۱۳۹۸ منتشر شده و فضای آن در روستایی ایرانی و در دل طبیعت میگذرد. روایت حول محور یک چوپان جوان شکل میگیرد که در مسیر زندگی روزمرهاش، با پیرمردی اسرارآمیز روبهرو میشود. گفتوگوهای این دو شخصیت، بستری برای طرح پرسشهای فلسفی دربارهی معنای شادی، غم، بخشش، تنهایی و هویت فردی فراهم میکند.
ساختار کتاب مبتنیبر روایت خطی و گفتوگوهای درونی و بیرونی شخصیتها است و با توصیفهای دقیق از طبیعت و زندگی روستایی، فضایی ملموس و زنده خلق شده است. کتاب غزل افق با بهرهگیری از عناصر نمادین و زبان تصویری، تلاش دارد مفاهیم عمیق انسانی را در قالب داستانی ساده و قابللمس برای نوجوانان و جوانان بیان کند. این اثر نهتنها به دغدغههای فردی شخصیت اصلی میپردازد، بلکه نگاهی به روابط انسانی، نقش خاطرات و تأثیر محیط بر شکلگیری هویت دارد.
خلاصه داستان غزل افق
هشدار: این پاراگراف بخشهایی از داستان را فاش میکند!
داستان غزل افق با تصویری از سپیدهدم و طبیعت آغاز میشود؛ جایی که جوان چوپان، در کنار خاکستر آتش شبانگاهی، به تماشای طلوع مینشیند. او با گلهاش به دشت میرود و در مسیر، ذهنش درگیر پرسشهایی دربارهی غم، شادی و تنهایی است. پیرمردی مرموز گهگاه در مسیر او ظاهر میشود و گفتوگوهایی میان این دو شکل میگیرد که محوریت آنها جستوجوی معنای زندگی، بخشش، رهایی از گذشته و یافتن شادی واقعی است. جوان با گوسفندان و تیزپا، سگ وفادارش روزها را در دشت میگذراند و در خلوت خود، به یاد کودکی، خاطرات تلخ و نگاههای سنگین اهالی روستا فرو میرود. او از پدرش که به دلایلی نامعلوم طرد شده، رنج میبرد و احساس بیکسی میکند.
پیرمرد با سخنانش تلاش دارد جوان را بهسوی پذیرش خود، بخشش گذشته و درک لذتهای سادهی زندگی هدایت کند. در این مسیر، جوان با مفاهیمی چون آزادی، بخشش، شادی و رنج بهتر آشنا میشود و بهتدریج درمییابد که شادی و غم، همچون روز و شب، در کنار هم معنا پیدا میکنند. در بخشهایی از داستان، جوان با آوردن گل و سیب برای مادرش و گفتوگو با دختر روستا، به تجربههای تازهای از محبت و ارتباط انسانی دست مییابد. در نهایت، او درمییابد که زندگی، ترکیبی از رنج و لذت است و باید با پذیرش هر دو، معنای حقیقی بودن را کشف کند. داستان با تصویری از رقص و آواز جوان در دشت و پیوند او با طبیعت و آدمهای اطرافش به پایان میرسد.
چرا باید کتاب غزل افق را بخوانیم؟
کتاب غزل افق با روایتی شاعرانه و فضایی سرشار از توصیفهای طبیعت، فرصتی برای تأمل دربارهی مفاهیم بنیادین زندگی فراهم میکند. این کتاب با محوریت گفتوگوهای فلسفی میان یک جوان و پیرمرد، به دغدغههایی چون تنهایی، هویت، بخشش و معنای شادی میپردازد و مخاطب را به اندیشیدن دربارهی خود و جهان پیرامونش دعوت میکند. روایت داستان در دل طبیعت و زندگی روستایی، تجربهای متفاوت از زیستن و نگاه به زندگی را پیش روی خواننده میگذارد و او را با لایههای پنهان احساسات انسانی آشنا میسازد. این اثر برای کسانی که بهدنبال داستانی تأملبرانگیز و سرشار از تصویرسازیهای لطیف هستند، انتخابی مناسب است.
خواندن این کتاب را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب برای نوجوانان و جوانانی که به داستانهای فلسفی و تأملبرانگیز علاقه دارند، مناسب است؛ همچنین خواندن کتاب افق غزل به کسانی که دغدغههایی دربارهی هویت، تنهایی، بخشش و معنای زندگی دارند یا میخواهند با فضای روستا و طبیعت آشنا شوند، پیشنهاد میشود.
بخشی از کتاب غزل افق
«پیر گفت: «میدانی گاهی احساس میکنم وقتی جرأت کنی دلت را برای همهی دنیا باز کنی دلتنگی دیگر معنی ندارد. احساس میکنم هیچ گاه از تو دور نیستم که بخواهم پیشت باشم یا آنکه اگر پیشت نباشم ندانم در چه حالی؟ مگر خود تو در نبودم با من حرف نمیزنی؟ گاهی برای دلمان لازم است در دل با دوست گفتوگو کنیم و بگذاریم دلها با هم حرف بزنند.» جوان گفت: «این دیگر چه جور رابطهای است؟ مگر در تنهایی میشود گفت و شنید؟» پیر گفت: «چرا نمیشود. خود تو وقتی تنهایی، دلت با من گفتوگو میکند. آنچه میخواهی میگویی و پاسخهای مرا هم میشنوی.» جوان گفت: «اما این فکر یا احساس توست، من نیاز دارم حرف بزنم. میخواهم بگویی و بشنوم، بگویم و بشنوی.» پیرمرد سکوت کرد و به فکر رفت و با تأمل گفت: «خب، خوب که فکر میکنم، میبینم درست میگویی. آن احساس من است و این نیاز تو و شاید نیاز خودم.»
حجم
۳۷٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۳ صفحه
حجم
۳۷٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۷۳ صفحه
