کتاب پیاده تا ماه بیدارم

کتاب پیاده تا ماه بیدارم سروده علیرضا ایمانی‌ فر توسط نشر گلبرگ ارکیده منتشر شده است. این کتاب مجموعه‌ای از اشعار معاصر فارسی است که دغدغه‌های اجتماعی، فردی و زیستی شاعر را در قالب شعر آزاد و کوتاه بیان می‌کند. این اثر با نگاهی به زندگی روزمره، رنج‌ها، امیدها و آرزوهای انسان معاصر تصویری از زیستن در جهان امروز را به زبان شعر ارائه می‌دهد. نسخه‌ی الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب پیاده تا ماه بیدارم

کتاب پیاده تا ماه بیدارم (مجموعه شعر) مجموعه‌ای از شعرهای کوتاه و بلند است که در سال ۱۴۰۳ منتشر شده و فضای آن به‌شدت متأثر از زیست شاعر در جنوب ایران و تجربه‌های زیسته‌ی او است. اشعار این کتاب اغلب به مسائل اجتماعی، فقر، کار کودکان، دغدغه‌های روزمره، امید و ناامیدی و همچنین عشق و دلبستگی‌های انسانی می‌پردازد. 

علیرضا ایمانی‌فر، شاعر این مجموعه، با زبانی بی‌پیرایه وضعیت انسان معاصر را در مواجهه با مشکلات و زیبایی‌های زندگی به تصویر می‌کشد. این مجموعه علاوه‌بر پرداختن به مسائل فردی نگاهی انتقادی به شرایط اجتماعی و فرهنگی دارد و در بسیاری از شعرها صدای اعتراض و امید به آینده شنیده می‌شود. فضای کتاب گاه تلخ و گاه سرشار از امید است و شاعر تلاش می‌کند با واژه‌ها تجربه‌های شخصی و جمعی را به اشتراک بگذارد.

چرا باید کتاب پیاده تا ماه بیدارم را خواند؟

این مجموعه شعر تصویری ملموس از زندگی در لایه‌های پایین‌تر جامعه و دغدغه‌های روزمره‌ی انسان معاصر را ارائه می‌دهد. اشعار پیاده تا ماه بیدارم با پرداختن به موضوعاتی مانند فقر، کار کودکان، امید، عشق و رنج، مخاطب را به تأمل درباره‌ی وضعیت اجتماعی و انسانی وامی‌دارد. زبان شاعرانه و نگاه انتقادی به مسائل فرصتی برای همدلی و درک عمیق‌تر واقعیت‌های زندگی فراهم می‌کند. خواندن این کتاب می‌تواند دریچه‌ای به تجربه‌های زیسته و احساسات مشترک انسان‌ها بگشاید.

خواندن کتاب پیاده تا ماه بیدارم را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این کتاب برای علاقه‌مندان به شعر معاصر فارسی، کسانی که دغدغه‌های اجتماعی و انسانی دارند و افرادی که به‌دنبال بازتاب تجربه‌های زیسته در قالب شعر هستند، مناسب است. مطالعه‌ی این مجموعه می‌تواند برای کسانی که به مسائل اجتماعی، فقر، عشق و امید علاقه‌مند هستند، مفید باشد.

بخشی از کتاب پیاده تا ماه بیدارم

«صدای هن و هن نفس‌ها

نشسته

در کناری از خیابان 

برای سعادت 

در ظل آفتاب سوزان 

برای اینکه 

مشتری اجناسش را بخرد

و اینجا زیر خط است ...»