کتاب آقا کلاغه کچل بود

معرفی کتاب آقا کلاغه کچل بود

کتاب الکترونیکی «آقا کلاغه کچل بود و شش داستان دیگر (با الهام از پندهای نهج‌البلاغه)» نوشتهٔ لیلا باقی‌پور ماسوله و با تصویرگری «سارا دستمالچیان» توسط انتشارات «به‌نشر» منتشر شده است. این مجموعه شامل هفت داستان کوتاه برای کودکان و نوجوانان است که هرکدام با الهام از حکمت‌ها و پندهای «نهج‌البلاغه» نوشته شده‌اند. نسخه الکترونیکی این اثر را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

درباره کتاب آقا کلاغه کچل بود

این کتاب مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و آموزنده است که با زبانی کودکانه و شخصیت‌هایی چون کلاغ، گورخر، عنکبوت و اشیای خانه روایت می‌شوند. هر داستان با الهام از یکی از حکمت‌های «نهج‌البلاغه» شکل گرفته و تلاش دارد مفاهیم اخلاقی و انسانی مانند مهربانی، بخشش، دوستی، فروتنی و پذیرش تفاوت‌ها را به زبان ساده و در قالب ماجراهای جذاب به مخاطب منتقل کند. فضای داستان‌ها شاد و پر از اتفاقات بامزه است و شخصیت‌ها با چالش‌هایی روبه‌رو می‌شوند که در نهایت به یادگیری یک نکته اخلاقی ختم می‌شود. این مجموعه برای گروه سنی ب و ج مناسب است و می‌تواند به عنوان ابزاری برای آموزش غیرمستقیم مفاهیم اخلاقی در خانه یا مدرسه مورد استفاده قرار گیرد.

خلاصه کتاب آقا کلاغه کچل بود

هشدار: این پاراگراف بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند!داستان اول با ماجرای «آقا کلاغه» آغاز می‌شود که با وجود کچل بودن، مهربانی و رفتار خوبش باعث می‌شود «خانم کلاغه» عاشق او شود و به ظاهرش اهمیت ندهد. اما حرف‌های دیگران باعث می‌شود خانم کلاغه به ظاهر همسرش حساس شود و تلاش کند آن را تغییر دهد، اما در نهایت درمی‌یابد که مهربانی و محبت مهم‌تر از ظاهر است. در داستان «راه‌راه‌های یک گورخر»، گورخری به نام «گگوری» راه‌راه‌هایش را به دوستانش می‌بخشد و با بخشش و ازخودگذشتگی، شادی را میان اطرافیانش پخش می‌کند، اما متوجه می‌شود که هر بخششی باید با فکر و توجه به نیازهای خود نیز همراه باشد. دیگر داستان‌ها نیز هرکدام با شخصیت‌هایی مانند عنکبوت، استکان قجری، باد بازیگوش و کلاغ‌های کوچک، مفاهیمی چون دوستی، فروتنی، همکاری و پذیرش تفاوت‌ها را در قالب روایت‌هایی کوتاه و طنزآمیز بیان می‌کنند. هر داستان با اشاره‌ای به یکی از حکمت‌های «نهج‌البلاغه» پایان می‌یابد تا ارتباط میان داستان و پیام اخلاقی آن برای مخاطب روشن شود.

چرا باید کتاب آقا کلاغه کچل بود را خواند؟

این کتاب با روایت داستان‌هایی کوتاه و شخصیت‌هایی دوست‌داشتنی، مفاهیم اخلاقی و انسانی را به شکلی غیرمستقیم و قابل لمس برای کودکان و نوجوانان مطرح می‌کند. هر داستان با الهام از حکمت‌های «نهج‌البلاغه» نوشته شده و به مخاطب کمک می‌کند تا ارزش‌هایی مانند مهربانی، بخشش، دوستی و فروتنی را در زندگی روزمره خود بهتر درک کند. استفاده از زبان کودکانه و فضای فانتزی، یادگیری این مفاهیم را برای مخاطبان کم‌سن جذاب‌تر و ماندگارتر می‌کند.

خواندن کتاب آقا کلاغه کچل بود را به چه کسانی پیشنهاد می‌کنیم؟

این مجموعه برای کودکان و نوجوانانی مناسب است که به داستان‌های کوتاه و آموزنده علاقه دارند یا والدین و مربیانی که به دنبال راهی برای آموزش مفاهیم اخلاقی و انسانی به زبان ساده هستند. همچنین برای کسانی که دغدغه تربیت اخلاقی و پرورش مهارت‌های اجتماعی در کودکان را دارند، گزینه‌ای کاربردی است.

فهرست کتاب آقا کلاغه کچل بود

- آقا کلاغه کچل بود: داستانی دربارهٔ پذیرش تفاوت‌ها و اهمیت مهربانی در روابط.- راه‌راه‌های یک گورخر: روایت بخشش و ازخودگذشتگی و توجه به نیازهای خود و دیگران.- مشکی و نارنجی: ماجرای عنکبوتی که با تجربه‌هایش یاد می‌گیرد هر انتخابی پیامدهایی دارد.- هفت قدم تا دوستی: داستان استکان قجری و قندان چینی خانم که به اهمیت دوستی و فروتنی می‌پردازد.- هوتوتو: باد بازیگوشی که با شیطنت‌هایش یاد می‌گیرد هر عملی نتیجه‌ای دارد.- ننه جورباف: دربارهٔ همکاری و خلاقیت در میان عنکبوت‌ها و قورباغه‌ها.- آش صایون: ماجرای کلاغ‌های کوچک و ننه کلاغه که به اهمیت توجه به حرف دیگران و اعتماد به بزرگ‌ترها اشاره دارد.

بخشی از کتاب آقا کلاغه کچل بود

«خانم کلاغه عاشق شد؛ عاشق آقاکلاغه. با آقاکلاغه عروسی کرد.آقاکلاغه کچل بود. اما آن‌قدر مهربان بود که خانم کلاغه اصلا کله‌اش را ندید یا اگر هم دید. اصلا برایش مهم نبود. مگر مهم بود؟ نبود.یک روز که خانم کلاغه لانه‌اش را تمیز می‌کرد. صدای زاغ‌های خواهر را شنید. زاغ‌ها روی شاخه‌ی بالایی نشسته بودند و حرف می‌زدند.- خواهرا- جان خواهرا- می‌گم خانم کلاغه چطور از آقا کلاغه خوشش اومد؟- چطور مگه؟- همین که کچله دیگه- چی بگم خواهراخانم کلاغه بعد از صحبت‌های زاغ‌ها کله‌ی کچل آقا کلاغه را دید؛ انگار اولین بارش بود که می‌دید. غصه خورد. بعد با خودش گفت: «اینکه غصه نداره.»زودی پرید و رفت یک تکه پنبه از مزرعه‌ی پنبه چید و روی سر آقاکلاغه گذاشت...