
کتاب بی چتر زیر باران
معرفی کتاب بی چتر زیر باران
کتاب بی چتر زیر باران نوشتهٔ اصغر آب خضر است. انتشارات روایت ۲۷ بعثت این کتاب را منتشر کرده است.
درباره کتاب بی چتر زیر باران
کتاب بی چتر زیر باران روایتی مستند و خودنوشت از خاطرات نویسنده در دوران دفاع مقدس، بهویژه در سال ۱۳۶۱ و عملیات والفجر مقدماتی است. این اثر که بر پایه مشاهدات عینی و بدون هرگونه تخیل یا تصویرپردازی غیرواقعی نگاشته شده، تصویری دقیق و صادقانه از فضای جبهههای نبرد ارائه میدهد. نویسنده با دقت و جزئیات، خاطرات خود از همرزمان و بهویژه فرمانده شهیدش، ثابتنیا را به رشته تحریر درآورده است. انگیزه اصلی نگارش این کتاب، احساس مسئولیت نویسنده در قبال ثبت و انتقال خاطرات رزمندگان و شهدا بوده، همانگونه که در مقدمه کتاب به نقل از مرتضی سرهنگی اشاره شده: "رزمندهای که خاطرات نبردش را بازگو نکند، مانند سربازی است که اسلحهاش را در جنگ زمین گذاشته باشد." این کتاب نه تنها روایتی تاریخی از عملیات والفجر مقدماتی است، بلکه نشاندهنده روحیه ایثار، وفاداری و مسئولیتپذیری رزمندگان دفاع مقدس میباشد.
خواندن کتاب بی چتر زیر باران را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به تمام علاقهمندان تاریخ معاصر ایران و بهویژه پژوهشگران و مورخان حوزه دفاع مقدس پیشنهاد میکنیم. برای کسانی که به دنبال منابع دستاول و مستند از جنگ تحمیلی هستند، این اثر منبعی ارزشمند محسوب میشود. خانوادههای معظم شهدا و ایثارگران میتوانند با خواندن این کتاب، درکی عمیقتر از فضای معنوی و شرایط سخت جبهههای نبرد پیدا کنند. فعالان فرهنگی و مربیان پرورشی نیز میتوانند از این کتاب برای انتقال ارزشهای دفاع مقدس به نسل جوان استفاده نمایند. بهطور کلی، "بیچتر زیر باران" برای هر ایرانی که میخواهد با نگاهی واقعبینانه و مستند به دوران دفاع مقدس بنگرد، کتابی خواندنی و تأثیرگذار خواهد بود.
بخشی از کتاب بی چتر زیر باران
«ناگهان چشمم به جنازههای مُثله شدۀ بسیجیان افتاد که بر اثر تیراندازی عراقیها مانند ورقهای قرآن تکهتکه شده بودند. دست وپای تعدادی از آن عزیزان قطع شده بود. بعضی پهلویشان دریده شده بود. سر جدا، دست جدا؛ پیکرهایی که وصفشان برایم بسیار دشوار و ناممکن است. لحظات آخر عمر بعضی از آنان بود و ذکرگویان آمادۀ شهادت بودند. عزیزی که شکمش پاره شده بود، خدا را شکر میکرد. مانده بودم که به او چه بگویم. صدایش کردم؛ اما او همچنان آرام نجوا می کرد. به زحمت جلوتر رفتم. خدایا! چه ایمانی به آنها دادی! دل از هم هچیز بریده بودند. فضایی مملو از آتش و خون، گویی فضایی است» آرامش همراه با رعب برای شنیدن پاسخِ «لَبَّیکَ ». آری! «لبیک اللهم لبیک»»
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه
حجم
۳٫۶ مگابایت
سال انتشار
۱۴۰۳
تعداد صفحهها
۲۴۴ صفحه